درس کلیات فلسفه-پرسش تشریحی، مقدم، قاسم پور، قلی پور

تذکر:باتوجه به نوع کارودانشجویی بودن آن وعدم فرصت بررسی

 

متن ذیل خالی ازاشکال نخواهدبود.

کلیات فلسفه

پرسش و پاسخ تشریحی

سجاد قاسم پور . محمد صادق مقدم . محمد قلی پور ‏

فلسفه چست                                                                                                                        

1ـ منظور از فلسفه در معنای خاص و عام چیست؟                                                                                         کلمه فلسفه ما خوذ از اصطلاحی یونانی هست و به معنای دوستاری حکمت است. اما در استعمال جاری مردم به معنای مختلف به کارمی رود.    

2ـ معنای فلسفه در استفاده عام مردم چیست؟ با ذکر مثال توضیح دهید.

الف: نوعی طرز تفکر در جهت فعالیت های معین است. مانند وقتی کسی می گوید من فلسفه شما را درباره شغل و کار نمی پسندم.

ب: وقتی میگوییم این مطلبی است فلسفی ، مقصود ما نظری است کلی و دوراندیش درباره ی پاره ای از مسایل.

ج: به بعضی از پیشامدها باید با دیدفلسفی نگاه کرد، یعنی نباید نسبت به حوادث آنی زیاده نگران و دربند وضع کنونی بود.

3ـ تصورات عامه از فلسفه چگونه است ؟                                                                                            

تمایل عامه براین است که فلسفه به عنوان یک سلسه افکارفوق العاده پیچیده تلقی شود. ما غالبا تصور میکنیم که فیلسوف چنان که درمجسمه ی متفکررودن دیده می شود. کسی است که می نشیند و به مسایلی که دارای معنی واهمیت سیاسی درحیات انسانی است می اندیشد و حال آن که بقیه مردم وقت یانیروی خود را فقط صرف زیستن، زنده ماندن میکنند.

4ـ تصوری که از فیلسوف می شود را توضح دهید.

فیلسوف شخصی است که سرانجام مسولیت طرح دیدکلی وتعیین ارزش های متعالی و آرمانی ایده ال ها درجامعه وفرهنگ های معین است.

5ـ متفکری همچن کارل،مارکس وفردلیک انگلس ومتفکران دیگری همچون تامس جفرسون وجان لاک چه دیدگاه وچه نظریاتی داشته اند؟

متفکرانی مانندکارل مارکس وفردلیک انگلس کسانی هستندکه دیدگاه حذب کومونیست راطرح کرده انددرحاتی که دیگران همچن تامس جفرسون وجان لاک نظریاتی را که درجوامع دموکراتیک شایع ومستولی است توسعه داده و پروانیده اند.

6ـ کار مهم یک فیلسوف چیست؟

فیلسوف همواره به ملاحضه مسایل و مشگلاتی میپردازد که خواه به مستقیم یا به طورغیرمستقیم برای همه ما داری اهمیت است. فیلسوف با مطالعه ی انتقادی دقیق می کوشد تا آگاهی و عقاید ما را درباره ی جهان به طور کلی ، و عالم امور انسانی ارزش یابی کند. با این پژوهش و تحقیق فیلسوف سعی می کند تصویری کلی و منظم و منطقی درباره ی همه آنچه میدانیم و می اندیشیم پیدا وطرح نماید.

7ـ از همان آغاز فلسفه در یونان عقیده ی راسخ متفکران چه بود؟

عقیده راسخ متفکرانی که به این نوع پژوهش ها و تتبعات سرگرم بودند؛ این بود که نظریاتی راکه درباره جهان ودرباره خود قبول میکنیم باید مورد مداقه قراردهیم تا ببینیم آیا عقلا پذیرفتنی است یا نه.

8ـ سقراط در محاکمه خود پس از مرگ درباره توجه و اعتنای وی به فلسفه چه گفته است؟ وی به چه نتیجه ای رسید؟

سقراط درمحاکمه خود درسال 399ق.م چنین اظهارعقیده کرد که دلیل توجه واعتنای وی به فلسفه این بوده است که «زندگی بی تحقیق و بدون مطالعه زندگی نیست و ارزش ندارد» وی دریافت که تقریبا همه ی معاصران او زندگانی خود را در نیل به هدف ها و اغراض گوناگون مانند شهرت و ثروت و لذت صرف می کنند بدون آن که هرگز از خود بپرسند که آیا این امور مهم و قابل اعتنا است یا نه.

9ـ کسانی که به طور جدی به فلسفه پرداختند و غایات و اغراض گوناگونی داشتند. چند نمونه را نام ببرید

بعضی پیشوایان دینی بودند مانند: اگوستینوس که می خواستند نظرگاه های دینی معینی را توضیح و توجیه کنند. برخی دیگر دانشمندان بودند مانند دکارت و لایب نیتس که سعی داشتند معنی و اهمیت اکتشافات و نظریات گوناگون علمی را شرح و تفسیر نمایند. بعضی دیگر مانند جان لاک و کارل مارکس به منظور تاثیر در تحولات سیاسی جامعه به فلسفه پرداختند.

10ـ از فلاسفه ای که معلم بودند غالبا استاد دانشگاه بودند را نام ببرید.

توماس آکویینی در قرون وسطی دردانشگاه پاریس به تعلیم مشغول بود .یا ایمانوئل کانت که در قرن هجدهم در دانشگاه کونیگسبرگ مقام مدرسی منطق وفلسفه اولی را یافت.یاجان دیونی درقرن بیستم دردانشگاه کمبیابه تدریس وسخن رانی اشغال داشت

 11ـ از فلاسفه ای که جزو پیشوایان جنبش های دینی بودند را نام ببرید.

مانند اگوستینوس که اسقف هیپودردوره ی انحطاط امپراطوری روم بود. یا جرج بالکی که اسقف کلدین درایرلنددرقرن هجدهم بود.

12ـ از فلاسفه ای ک بیشتر به مشاغل عادی و معمولی پرداخته بودند را نام ببرید.

مانند باروخ اسپینوزا که به تراشیدن عینک اشتغال داشت. جان لاک پزشک بود .جان اسوارت میل از نویسندگان مجلات و عضوپارلمان بود.

فصل اول: علم اخلاق

1-     تعریف اصطلاح اخلاق را بنویسید .

این کلمه بیشتر بر مجموعه ای از قواعد و اصول که آدمیان را در زندگی به کار می آید دلالت دارد.

2-     تعرف اخلاق از نظر فلاسفه را بنویسید .

منظور آنان از این لفظ مطالعه ای نظری است، چنان که منظور فیزیکدان از فیزیک، یک مطاله ی نظری است. لیکن در حالی که فیزیکدان پدیدارهای معین طبیعی، مانند اجسام متحرک و اجسام متحرک و قوانین آنها، را مطالعه و بررسی میکند، آنچه در اخلاق مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد ((نظریه ها)) است.

3-     نطریات اخلاقی به چه مسائلی می پردازند؟ یک نمونه را مثال بزنید

نظریات اخلاقی به مسائلی نظیر اینکه ((آدمیان چگونه بایستی رفتار کنند؟)) و ((زندگی نیک برای انسان چیست؟)) و نظایر آن مربوط است. نمونه ای از یک نطریه اخلاقی که در این رشته فلسفه، موسومبه ((علم اخلاق))،مطالعه می شود لذت انگاری (مذهب اصالت لذت یا لذت طلبی) است. این نظریه یک نظریه قدیمی ست که مطابق زندگی خوب مبتنی بر لذت است.

4-     علل مطالعه ی نظریات توسط فلاسفه چیست؟

آنان تنها از آن جهت که این نظریات نتایج مهمی برای زیست و برای فهم طبیعت انسان دربر دارد مطالعه نمی کنند، بلکه علت دیگری که چنین مطالعه ای را ایجاب می کند این است که بسیاری از نظریات اخلاقی، مانند مذهب لذت طلبی، که در بادی امر موجه می نمایند با بررسی دقیق معلوم می شود معایب و نقایصی هم دارند.

5-     تفاوت تفکر انسان های عادی با فلاسفه چیست؟

آن است که فیلسوف غالبا منظم تر و معمولا کلی تر می اندیشد. فرد معمولی ممکن است صرفا بکوشد مسئله خاصی را حل کند و این کوشش را با نحوه ی عمل به خصوصی در اوضاع احوال مناسب به انجام رساند. اما فیلسوف می کوشد مسئله را تعمیم دهد؛ وی فقط نمی پرسد: نحوه ی عمل صحیح برای این شخص در این اوضاع و احوال چیست؟ بلکه می پرسد: زندگانی خوب برای همه ی آدمیان چگونه زندگانی است؟

6-     طبقه بندی نظریات اخلاقی چگونه است؟

ساده ترین و روشن ترین طبقه بندی ها، طبقه بندی تاریخی است. ما می توانیم نظریه ها را به دو نوع متعارف ((کلاسیک)) و ((جدید)) تقسیم کنیم.

7-     هدف کلی نظریه متعارف چیست؟

به طور کلی در نظریه متعارف کوشش بر آن است که به این دو سوال یا به یکی از آنها پاسخ داده شود: ((زندگی خوب برای انسان کدام است؟)) و ((آدمیان چگونه باید عمل کنند؟))

8-     اساس نخستین نظریه متعارف چیست؟ نام این نظریه چیست؟

که اگر ما بدانیم که زندگانی خوب چیست طبیعتا چنان رفتار خواهیم کرد که گویی برای نیل به آن می کوشیم. این است اساس نخستین نظریه معروف متعارف، یعنی مذهب افلاطونی.

9-     بر اساس نظریه مذهب افلاطونی شر و بدکاری نتیجه ی چیست؟

بر جسب این نظریه، شر و بدکاری نتیجه جهل یعنی عدم شناسایی خیر است. به عقیده ی افلاطون اگر رکسی بتواند دریابد که درستی و حق چیست، هرگز شریرانه رفتار نخواهد کرد.

10-  برنامه ی پیشنهادی افلاطون برای تعلیم و تربیت اشخاص چه بود؟

وی معتقد بود که اشخاص باید از دو راه مختلف تعلیم داده شوند. از یک سو باید عادات فاضله و خصال پسندیده رفتار و کردار راذبسط و افزایش دهند و از سوی دیگر قوای ذهنی و عقلی را به وسیله تحصیل و مطالعه ی رشته هایی مانند ریاضیات و فلسفه بپرورانند.

11-  دومین رکن اساسی در فلسفه ی افلاطون چیست؟

همان است که دانشمندان معاصر ((مطلق انگاری)) اصطلاح کرده اند. بنابر نظر افلاطون، اساسا فقط یک نحو زندگی خوب برای همه ی مردم وجود دارد. از این لحاظ، خیر را می توان شبیه به این حقیقت ریاضی که دو به علاوه دو مساوی است با چهار دانست. این حقیقتی است مطلق، . .جود دارد خواه آدمی چنین امری را دوست داشته باشد یا نه، و خواه ریاضیات بداند یا نداند. آن حقیقت به عقاید مردم درباره ی ماهیت ریاضیات یا جهان وابسته نیست. همچنین، خیر، وجودی مستقل از مردمان دارد و هنگامی مکشوف میگردد که مردم تعلیم و تربیت ویژه و شایسته ای یافته باشند.

12-  نظر افلاطون در مورد امور اخلاقی چیست؟

افلاطون به عینیت اصول اخلاقی معتقد است و نظر فلاسفه ای که مدعی اند اخلاق(امور اخلاقی) صرفا امری است که بستگی دارد به ((رای)) افراد یا ((پسند)) آنان طرد می کند. نظر افلاطون را به طور کلی می توان در این گفتار خلاصه کرد که کردار معینی وجود دارد که به طور مطلق و مستقل از عقیده ی هر کس درست ویا نادرست است، همچنان که این جمله که (( این یک ماشین تحریر است)) می تواند مستقل از عقیده ی این وآن درست یا نادرست باشد.

13-  تاثیر فلسفه ی افلاطونی بر فلسفه ی دین چه بوده است؟

مذهب افلاطونس تاثیر عظیمی بر فلسفه ی دینی داشته است، زیرا اغلب الهوین و اهل کلام قبول کرده اند که قوانین اخلاقی مانند ((تو نباید دزدی کنی)) یا ((تو نباید آدم بکشی)) به همان معنای افلاطونی مطلق و عینی است.

14-  اختلاف بین فلسفه ی افلاطونی و فلسفه ی دینی چه بود؟

هرچند مذهب افلاطونی و بیشتر نظام های دینی و کلامی در این قول متفقند که معیار ها و مقیاس های اخلاقی عینی است، اختلافی اساسی میان آنان است که نباید آن را نادیده گرفت. مثلا افلاطون معتقد بود که خدا نیز تابع مسائل اخلاقی است و افعال خدایان در صورتی از حیث اخلاقی خوب وپسنیده است که مطابق اصول اخلاقی باشد و حال آنکه عقیده ی غالب صاحبان ادیان مانند یهودیان و مسیحیان این است که خداوند خود خالق خیر است.

15-  دو فرض اساسی مذهب افلاطونی چه بودند؟

یکی این فرض که اگر آدمی خیر و شر را بشناسد، هرگز خلاف اخلاق رفتار نخواهد کرد. دیگر اینکه فقط یک نوع زندگی خوب برای همه ی آدمیان وجود دارد.

16-  نقد نظر افلاطون را بنویسد.

بعضی از مردم ممکن است خوب بفهمند که دزدی خطا است، لیکن بازهم در دزدی اصرار ورزند. افلاطون در مورد چنین افرادی می گفت که آنان حقیقتا نمی فهمند منظور از ((دزدی)) چیست، زیرا هیچ انسانی از روی اراده نی خواهد آنچه را که می داند بد و خطاست انجام دهد. اما اگر ما درست از لحاظ روانشناسی مطالعه کنیم خواهیم دید که در میان بدکاران هستند کسانی که می دانند و می فهمند که مثلا دزدی چیست و قبول هم دارند که دزدی اخلاقا بد و خطاست اما باز هم در آن اصرار می ورزند. در این گونه موارد است که دیگر نظر افلاطون صدق نمی کند

17-  نظر افلاطون در مورد حل کردن مشکلات اخلاقی چیست؟ انتقاد به آن را بنویسید

مطلب اصلی افلاطون اینست که در اکثر موارد می توان مشکلات اخلاقی را نظرا به وسیله ی دانش و شناسایی بیشتر حل نمود واین وجهه ی نظر را نمی توان سرسری و بدون تعمق نظر رد کرد.

اما انتقادی که به آن وارد است اینست که بنظر نمی رسد که معظلات اخلاقی واقعا نظیر مسائل علمی باسند. شناسایی اخلاقی قابل مقایسه با شناسایی علمی یا ریاضی نیست و حال آنکه افلاطون فکر میکرد که چنین است.

ارسطو

1_خصوصیت تفکر فلسفی یونان چه بود ؟

این بود که جنبه تطری ان قوت داشت

2_چرا ارسطومی گوید زندگی خوب زندگی سعادتمندانه است؟

چون زندگی که عامه مردم ان را خوب می پندارند شامل یک ویژگی مشترک است به نام سعادت

3_تعریف ارسطو از سعادت در کتاب نیکو ماخوس رابنویسید؟ومشکل ان تعریف را نیز بگویید؟

سعادت فعالیت نفس در انطباق بافضیلت کامل است اما این تعریف ممکن است برای خوانندگان چندان روشن تر از سوال اصلی که ((سعادت چیست ))نباشد زیرا با اصطلاحات مبهم بیان شده است

4_منطورارسطواز اینگفته که ((سعادت ایستاو ساکن نیست ))چیست؟

این است که ادمیان مایلند سعادت را امری بدانند که با طی طریق به ان می توان رسید _در نظر اینان سعادت هدف و مقصد ثابت ومعینی است که اگر ما به راه و روش معین رفتار کنیم به ان نائل میشویم اما این همان چیزی است که ارسطو انکار می کند او میگوید سعادت به معنای هدف نیست بلکه چیزی است که همراه فعالیت های معینی است نه اینکه هدف این فعالیت باشد.

5_پاسخ ارسطو رادرباره ی این سوال که ((مردم چگونه بایدرفتارکنند)) بنویسید؟

آدمیان باید چنان رفتار کنند که به سعادت نائل شوند.

6_سعادت بنابرنظرارسطوبه چه چیزی شباهت دارد؟

به خوب غذا خوردن شباهت دارد نه آنقدربخورد که احساس ناراحتی کند و نه آنقدرکم بخورد که احساس گرسنگی کند بلکه بایدبه مقدار(حدوسط)بخوریم.

7_برای نیکبختی آدمی باید( شجاع .سخی.سرافراز.خوش مشرب.......)باشداماارسطواین فضیلت هاراچگونه می شناسد؟

شجاعت حدوسط حین وتصور- سخاوت میان اسراف و ولخرجی- سرافرازی میان غروروفروتنی و مانند آن.

8_فلسفه ((اعتدال طلایی)) ارسطورابه طورخلاصه شرح دهید؟

برای اینکه انسان به سعادت نائل شودباید معتدلانه عمل کند باید چنان رفتارکند که گویی برای رسیدن به حد وسط میان افراط وتفریط تلاش کوشش می نماید اگر چنین کند سعادتمندانه خواهد بود اماحدوسط بین افراد متفاوت بعضی افراد بیشتر می توانند شجاع باشد و بعضی کمتر و هرکس باید مطابق آنچه فراخور اوست عمل کند.

9_تفاوت نظر ارسطوو افلاطون درمورد صفت خوبی را بنویسید؟

افلاطون: می گویدخوبی یک صفت مطلق است ویک انسان یاخوب است یابد اما ارسطو این سخن را رد میکند و میگوید زندگی خوب بسیار است و شاید به اندازه اختلاف میان آدمیان زندگی خوب وجود دارد .

10_تفاوت ارسطو و افلاطون راباتوجه به ذوق و عرف عام بنویسید؟

ارسطویکی از اولین فلاسفه بزرگی است که درمسائل اخلاقی به علاقه مردم توجه داشته ارسطوکمتر سخت گیر وباریک بین بود اما افلاطون برای اطلاعات مردم بدون توجه به تمایلات وخواسته ها و خلق خوها در زندگی مقررات سخت وشدیدوضع میکرد.

11_انتقاد اول رانسبت به نظریه اعتدال ارسطو شرح دهید؟

انتقاد اول اینکه به نظر میرسداوضاع واحوالی وجوددارد که نظریه اعتدال درآن به کارنمی اید مانند وفای به عهد وعهد شکنی هیچ گونه حدوسطی وجود ندارد یامیان راستگویی و دروغ گویی اعتدالی وجود ندارد.

12_انتقاد دوم نظر ارسطو رابنویسید ؟

ارسطو اصولا یک فلسفه میانه رورا پیشنهاد میکند نظراو اینست که درسعادت ازرفتار میانه نتیجه میدهد اما مواردی هست که رفتارغیر متوسط شایسته است مثال ...مردمی که رمانتیک و احساسی است شاید رفتار میانه را برای خود مناسب نداند و نهضت رمانتی سیسم را انتقادی به شیوه ی زندگانی ارسطو دانست.

13_فلسفه اپیکوروس راتوضیح دهید ؟

اپیکوروس مخالف نظر افلاطون و ارسطو بود او معتقد بود تنها چیزیکه خوب است ((لذت)) است فلسفه اپیکوروس شامل پند و اندرز برای زیستن معتدلانه ولی لذت بخش است وی لذت رابه نگاه خیر مینگریست ومعتقد بود لذت زیاد بادرد و رنج همراه است فلسفه ی اپیکوروس شامل تعملاتی برای کسب لذت و دوری از درد و رنج بعد از آن

 14_ اپیکوروس لذت رابه دو نوع تقسیم کرده انهارا بنویسید و شرح دهید ؟

یک:لذات((جنبان))لذاتی که ملازم درد و رنج است /دوم :لذات((بی جنبش )) و لذاتی که بادرد و رنج همراه نیست .

15_((لذت انگاری از لحاظ روانشناسی ))راتوضیح دهید؟

نظریه ای است که مردم برحسب آن فقط به دنبال لذت هستند.

16_لذت انگاری به عنوان نظریه فلسفی چند صورت دارد ؟

1-لذت انگاری ازلحاظ روانشناسی 2- لذت انگاری ازلحاظ اخلاقی .

مذهب کلبی

1ـ چگونه می توان لذت انگاری را فلسفه ای دانست که از ناامیدی بر می خیزد؟

وقتی آدمیان دچار مصائب و بلایای بزرگ هستند، ممکن است برای کسب لذت یعنی برای رسیدن به راحتی و امنیت در این دنیای ناپایدار و زوال پذیر بکوشند .در این حال لذت انگاری فلسفه ای است که رفتار آنان را توجیه می کند، و در چنین اوضاع و احوالی آنان شیفته و مجذوب آنند.

2ـنام دیگر درویشی چیست؟ و چه نوع فلسفه ای است و هدف آن چیست؟

نام دیگر آن رهبانیت است که یک فلسفه شرقی است که مردم را به تسلیم در برابر بدبختی و فلاکت نصیحت میکند.

3ـ به طور کلی همه نظریات اخلاقی از کجا ناشی می شوند؟

همه ی نظریات اخلاقی از این جا ناشی شده است که مردم یا از زندگی شخصی خود یا از عالمی که درآن زندگی میکردند ناراضی بوده اند.

4ـ در مذهب کلبی که جزوی از مذهب اخلاقی است فلاسفه این مکتب چه نظریاتی را پیشنهاد می کردند؟

فلاسفه نیز درباب این که آدمی چگونه بایستی رفتار کند نظریه پردازی نمیکند مگر آنکه از طریق رفتاری که مردم در واقع دارند ناراضی باشند آنان این نظریات را به عنوان صوابدیدی برای تغییر وضعی که میبینند پیشنهاد میکنند.

5ـ دیدگاه مذهب کلبی بر چه قرار است؟

مذهب کلبی برآن است که تمام ثمرات تمدن از قبیل حکومت، ثروت شخصی، ازدواج، دین ،برده داری، تجمل و همه ی لذات حسی مصنوعی بی ارزش است اگر رستگاری ئجاتی هست همانا در ترک جامعه و در بازگشت به زندگی ساده و زاهدانه یافت میشود.

6ـ نظر مذهب کلبی درباره رستگاری و نجات چیست؟

   اگر رستگاری ئجاتی هست همانا در ترک جامعه و در بازگشت به زندگی ساده و زاهدانه یافت میشود.

7ـ شیوه ی زندگی کلبیان نخستین چگونه بود؟

کلبیان نخستین نظیر دیوگنس زندگی ساده و کم خرج و حتی پست و رقت انگیز داشتند که در شیوه و روش زندگی خود مانند حیوانات بودند.

 8ـ کلمه کلبی خود به چه معناست؟ با ذکر مثال.

کلمه کلبی مشتق از کلمه ی کونوس یونانی است که به معنی سگ وار یا سگ مانند است .مثلا دیوگنس را گفته اند که دریک خمربزرگ می زیسته و از هرگونه پاکیزگی و آراستگی لباس و خوراک و نظافت شخصی و غیره پرهیز می کرده است

9 ـ دیدار اسکندرمقدونی و دیوگنس چگونه بود و جواب دیوگنس به اسکندر چه بوده است؟

اسکندربه دیدار دیوگنس آمده بود و از وی پرسید که آیا میتواند کاری برایش انجام دهند که او را از آن وضع نکبت آمیزهایی بخشد. وی جواب داد« آری ،میتوانی کنار روی تا نور خورشید بر من بتابد».

10ـ چگونه کلبیان از رد و طرد متاع دنیایی جانب داری می کردند؟

اگر آدمی یک زندگی خصوصی و منزوی داشته باشد چنین حیاتی ممکن است صرف به دست آوردن تمتعات و اسباب دنیوی ـ مانند خواسته، خانه، جامعه فاخر و غیره شود و همه این چیزها چند روزه و ناپایدار است. زیرا اگر ما سعادت خود را منوط و مشروط به داشتن آن ها بدانیم، ممکن است بازهم خود را تسلیم و گرفتار آنها بیابیم. در نتیجه باید از تمام چیزهای خارجی خواه خصوصی یا عمومی صرف نظر کرد. اگر کسی در عالم درپی رستگاری است باید آن را در درون خود جست و جو کند، فضیلت همین است. بدین گونه کلبیان از رد و طرد متاع دنیوی جانبداری می کردند. و در این راه میکوشیدند تابه آدمیان نشان دهند که با چشم پوشی از چنین اشیاء خارجی، از اصطراب و بیم آزاد و آسوده خاطر خواهند شد.

11ـ معنای جدید کلبی چگونه به وجود آمد؟

کلبیان نخستین درنهایت سادگی و به نحو اخلاقی و درست کارانه زندگی می کردند. پیروان بعدی نظریه آنان را برای منافع شخصی خود به کار می بردند. اینان پول و خوراک از دوستان قرض می گرفتند، و سپس هنگامی که زمان پرداخت وام می رسید لاقیدی و سهل انگاری را به کار می بستند. مردم کم کم احساس کردند که این نظریه از روی سوء نیت و سنگدلی و بی عطوفتی کار برده می شود. و از چنین استنباط هایی بود که معنی جدید کلبی شکل گرفت.

12ـ محور اساسی در نظریه کلبی چیست و سرانجام آن چه می شود؟

این نظریه ،بااستدلال به این که فقط فضیلت فردی اهمیت دارد، به نحو قابل ملاحضه ای به طرد و هدم مقیاس ها و ملاک های اجتماعی منتهی میشود .چنین نظر گاهی چنین آشفتگی و بی نظمی اخلاقی را که دنیای قدیم پس از سقوط امپراتوری اسکندر بدان مبتلا شد بسیار تقویت نمود.

13ـ مذهب کلبی پیشگام چه مذهبی است؟ توضیح دهید.

پیشگام مذهب زهد و ریاضت است .باردوانکارارزش ثروت وعلایق دنیوی،مذهب کلبی یکی ازپیشروان ومنادیان آن نوع ذهدو وریاضت بود.    

14 ـ دررمان «تائیس»آناتول فرانس درباره چه مذهبی ازفلسفه اخلاق سخن میگویدواین افرادزندگی خودرا چگونه سپری میگردند؟

مذهب کلبی ـ دررمان آ/ن مردانی توصیف شده اند که درصحرای مصر تنها ومنزوی با وضع فلاکت بارورقت انگیززندگی میکنند،شبهای برزمین سخت و ناهموار می خوابند وروزهای چند روزه میگیرند وبه طورکلی خودرا درمعرض عذاب جسمی وروحی قرر می دهند.

15ـ تاثیر مذهب کلبی برعامه مردم و فلسفه اولیه مسیحی چه بوده است؟

مذهب کالبی به عنوان یک فلسفه نه تنها تاثیرعظیمی برعامه مردم داشت ،بلکه به حو قابل توجه ای درظهور وتوسعه فلسفه مسیحی موثربود.

16ـ دلیل تاثیرعظیم مذهب کلبی درطریقه زندگی ادیان پارسایانه وزاهانه مانند مسیحیت چیست؟

راهب را ازجهتی میتوان همچون کسی دانست که ازپندکلبی پیروی میکند:وی ساده کم خرج و منزوی میزیست وازبهره دنیوی ـ مانند ازدواج وکسب ثروت وشهرت ـ می پرهیزد وازاین جاست که میتواند شخصیت فردی خود را بپرواند و دنیا را رها کند تا بتواند خویشتن را آزادانه وسبک بار وقف خدای خویش سازد.بدین سان اثرکلی مذهب کلبی پرایش به امور اخروی واعراض ازدنیاست واین است دلیل عظیمی که این مذهب درآن طریقه زندگی که مورد حمایت ادیان پارسایانه وزاهدانه مانند مسیحیت بوده است داشته است.

 1- سه جریان اصلی فکر اخلاق مسیحی را نام ببرید.

الف) اخلاق مسیحی روستایی. ب) اخلاق کلیسائی. ج) اخلاق مذهب پروتستان

2- اخلاق مسیحی شبانی(روستایی) را تعریف کنید.

در این نظریات بر احکام دهگانه و اعمال و شعائر دینی(مانند غسل تعمید) و تعالبم اخلاقی مسیح تاکید می شود. ما این گونه بینش اخلاق را ((روستایی)) می نامیم زیرا فقط ارتباط بسیار اندکی با تفکر نظری پیچیده ی فلسفی دارد.

3-اخلاق کلیسائی را تعریف کنید.

نوع دوم اخلاق مسیحی بیشتر جنبه ی تحلیلی دارد. این نوع اخلاق تنها هنگامی پدید آمد که کلیسای کاتولیک علاوه بر جنبه ی دینی به عنوان یک موسسه ی سیاسی توسعه یافت. اخلاق این دوره را می توان ((اخلاق کلیسائی)) نامید. لیکن باید یادآور شد که حتی اخلاق کلیسائی خود دستخوش دگرگونی های عمیق و متعددی در طی تتاریخ طولانی خود شده است.

4- عوامل دگرگونی اخلاق کلیسائی را بنویسید.

تاثر افلاطون و ارسطو بر اباء کلیسا تصور میبحبان را در مورد آخرت تغییر داد و یک تفسیر و تعبیر فلسفی که در مسیحیت روستایی وجود نداشت برای آن ها به وجود آورد. همچنین مفهوم نفس از زمان اریگن تاذزمان آکوئینی دگرگون شد.

سایر علل دگرگونی در اخلاق کلیسایی عبارتند از:

الف. افزایش موسسات دینی مانند دیر و صومعه راهبان که کلیسا را رسما به سوی زهد و ریاضت کشی سوق داد و این نظریه در عقاید مربوط به اخلاق در روابط جنسی بسیار موثر واقع شد

ب. پیشرفت کلیسا در جهت حیات سیاسی واجتماعی سبب شد تا عقیده اخلاقی کلیسا بسته به وضع کشمکش مداومی که میان کلیسا و دولت بر سر رهبری زندگی مردم وجود داشت تغییر کند.

ج. مشکلات مربوط به تفسیر کتاب مقدس از قبیل مشکلاتی که سرانجام به کناره گیری لوتر از کلیسا مننهی شد (نهضت پروتستان) نیز موجب تغییری در عقیده ی رسمی گردید.

 5- در مورد نظریات اخلاقی پروتستان ها بنویسید.

بالاخره سوین دگرگونی مهم در اخلاق مسیحی با نهضت پروتستان و بسط و توسعه آن رخ نمود.پروتستان ها نظریات اخلاقی مذهب کاتولیک را در بسیاری جهات (مثلا در اینکه کشیش می تواند ازدواج کند یا نه) رد کردند، لیکن حتی در داخل مذهب پروتستان هیچ نظام اخلاقی استوار و ثابتی شایع و متدوال نشد. شاید این گفته مبالغه نباشد که در میان پروتستان ها تقریبا به عدد فرقه های پروتستانی اختلاف عقیده ی اخلاقی وجود دارد.

6- نظریات اخلاقی مسیحی به چه فرضی مبتنی اند؟

همه ی نظریات اخلاقی مسیحی به این فرض مبتنی است که مواضع مسیح درباره ی طریقه خوب و شایسته زندگی برای آدمیان همانا تجلی وظهور اراده الهی است.

7- تعریف از رفتار اخلاقی و غیر اخلاقی را در اخلاق مسیحی بنویسید.

بنابر همه ی آراء و عقاید مسیحی مادامی که انسان بر طبق آن مجموعه عقاید رفتار کند دارای کردار خوب و پسندیده است، و اگر از هر یک از مقررات آن، مانند ((تو نباید دزدی کنی)) ، تخلف کند غیر اخلاقی رفتار کرده است.

8- اختلاف بین مجموعه قواعد اخلاقی مسیحی در نظریات گوناگون در چیست؟

اختلاف بین مجموعه قواعد اخلاقی مسیحی درباره ی رفتار عملی را می توان اختلاف در فتوای شرعی تلقی کرد نه اختلاف در نظریه؛ همه ی آنها در این موافقند که خداوند نظامی از دستور های اخلاقی را که باید از آنها مطابعت کرد مقرر و معین فرموده است، لیکن دربارهی اینکه چه دستوراتی به آن نظام تعلق دارد توافق نظر وجود ندارد، و این اختلاف و عدم موافقت را می توان ناشی از فتوای شرعی دانست نه از نظریه.

9- نظریه کلی اخلاق مسیحی چیست؟

نظزیه کلی اخلاق مسیحی (بدون در نظر گرفتن آراء فرقه ها) این است که زندگی خوب برای انسان عبارت است از محبت به خدا، و به این زندگی خوب می توان از طریق رفتار بر طبق اوامر خدا نائل شد (یعنی به وسیله ی رفتار بر طبق قوانینی که خداوند معین کرده و روحانیت مسیحی تفسیر کرده است) .

10- مهم ترین رکن اخلاق مسیحی را بنویسید.

شاید بتوان از دیدگاه اخلاق نظری، ((حجیت داشتن و لازم الاجرا بودن)) اخلاق مسیحی را مهم ترین رکن این اخلاق محسوب کرد.

11- نظر فرقه های مسیحی در مورد ارتباط انسان با خدا چیست؟

فرقه های مسیحی عملا بر حسب اینکه آدمی چگونه مشیت الهی را در می یابد انشعاب یافته اند. فرقه های ((سنت گرا)) در کافی بودن ظاهر نص کتاب مقدس اصرار می ورزند و آن الفاظ را مبین مشیت الهی می دانند. کاتولیک ها معتقدند که کلیسا ((قائم مقام)) خدا است، و مشیت الهی به وسیله ی احکام کلیسا ظهور کرده است. پروتستان ها که از قبول این رای امتناع می ورزند معتقدند که رابطه ی میان انسان و خدا رابطه ای شخصی است و نیازمند وساطت نیست؛ و آدمی برای درک اینکه خدا از او چه خواسته است، سر انجام باید به وجدان خود مراجعه کند.

12- بزرگ ترین اشکال در اخلاق مسیحی چیست؟

اشکال عمده ای که در اخلاق مسیحی هست از این فرض ناشی می شود که قواعد اخلاق حاکی از مشیت خداوند است؛ و بنابراین تخلف و تجاوز از این قواعد به منزله نافرمانی از اوامر موجودی است که طاعت از او پذیرفته شده. در این نظریه، خلاف اخلاق با معصیت یکی است. به نظر بعضی از فیلسوفان این نظریه اخلاقی تنها در صورتی قابل قبول است که که بتوان ثابت کرد که خدا خیر محض است. والا چرا باید از احکام و دستور های یک موجود الهی که خود ممکن است شر باشد اطاعت کرد؟ و نافرمانی اگر نسبت به یک مرجع مقتدر بدخواه و شریر صورت گیرد چرا فی نفسه بد است؟ در اینجا، اخلاق مسیحی با یک قیاس دو حدی روبه رو است. یا باید به جای فرض، اثبات کرد که خدا خوب و خیر است، یا باید کوشید تا احکام و دستور های خداوند را بر پایه ی مبانی صرفا اخلاقی توجیه کرد، نه بر پایه ی کلامی.

13-از دیگر اشکالاتی که در مسیحیت مطرح می شود چیست؟

اشکال دیگری که در داخل مسیحیت مطرح می گردد این است که ما چگونه می توانیم آنچه را خدا مقرر داشته تعیین کنیم. اگر نوشته های کتاب مقدس را به عنوان گواه و خواست خدا بپذیریم، در آن صورت می توان نشان داد ه مشیت خدا غیر منطقی است. برای اجتناب از این تناقضات لازم است که کتاب مقدس تفسیر شود، لیکن در آن حال یک منقد می تواند به حجیت و اعتبار آن تفسیر اعتراض کند. اگر ما مطابق نظر کاتولیک ها قبول که ارباب کلیسا خواست خدا را می دانند، به مشکلات مشابهی دچار می شویم، و اگر سرانجام بر اعتقاد به حجیت و مرجعیت وجدان استوار بمانیم، د آن صورت وقتی وجدان های آدمیان مختلف می شوند به عدد بینش های مختلف حجت و مرجع داریم. کیست که تعیین کند که وجدان چه کسی واقعا خواست خدا را ظاهر و بیان می کند؟

مذهب رواقی

1ـ قلمرو مذهب رواقی ازکجا شروع شدوتا کجا ادامه پیدا کرد؟

مسلک رواقی پس از سقط اسکندر از یونان فراتر رفت و بر فکر رومی تسلط و نفوذ یافت تا آن که مسیحیت جانشین آن شد.

2ـ شروع و پایان مذهب رواقی موجب چه تحولاتی شد؟

شروع آن به منزله تحول و پیشرفت مذهب کلبی بود و پایان آن صورتی از ایدئالیسم افلاطونی داشت.

 3ـ در مذهب رواقی، بیشتر دگرگونی ها در چه نظریاتی بود و در چه نظریاتی ثابت ماند و نتیجه آن چه شد؟

بیشتر دگرگونی هایی که رخ نمود در نظریات مربوط به مابعدالطبیعه و درمنظق رواقیان بود. نظریه های اخلاقی آنان بالنسبه ثابت ماند، و در نتیجه در این بخش از آن جا که با علم اخلاق سروکار داریم میتوانیم از تغییرات کوچک تری که در نظریه اخلاقی رواقی اتفاق افتد چشم بپوشیم و آن رای و عقیده را بدون تغییر و دگرگونی تلقی کنیم.

4ـ موسس مذهب رواقی چه کسی بود و نام این مذهب چگونه شکل گرفت؟

مؤسس مذهب رواقی زنون نام داشت.گفته اند زنون در قرن سوم دریک رواق درس می گفت ومذهب رواقی نام خود را ازاین جا گرفته است،زیرا کلمه یونانی «استوا» به معنی «رواق» است.  

5ـ فلسفه مذهب رواقی که نتیجه به سامان نیافتن اجتماع است را توضیح دهید.واصل این نظریه را دریک جمله بیان کنید.

رواقیان مانندکلبیان ،از اضمحلال شهرهای یونان وامپراتوری اسکندر تنگ دل و افسرده بودند، وهیچ امیدی به سامان یافتن اجتماع نداشتند.درنتیجه ، فلسفه ایشان شامل پند اندرز به افراد انسانی برای نیل به رستگاری شخصی دریک دنیای خرد کننده است. هرچند مذهب رواقی ، چنان که خواهیم دیدکه نظریه بالنسبه پیچیده اخلاقی است،اصول وعقاید اساسی آن برای نیل به رستگاری شخصی خیلی شبیه به عقاید کلبیان است و آن را میتوان دریک جمله بیان کرد: یادبگیرکه نسبت به تاثیرات خارجی سهل گیر و بی اعتنا باشی.

6ـ یکی از مشهورترین و ماثرترین رواقیان که بود.ودرگفتارمشهور خود راجع به پیشرفت یا بهبود چه می گوید؟

اپیکتتوس که در آغاز زندگی یک برده رومی بودوبعدها آزادشدو درحکومت روم به مقام رسید. میگوید:چرا باید آدمی بیاموزد که فلسفه لاقیدی را پرورش دهد.

7ـ دیدگاه رواقیان درباره خیر وشرچیست؟

رواقیان معتقد بودند که خیر یا شر به خودشخص بستگی دارد.اشخاص دیگربرامور خارجی که برتومؤ ثرنداقتدار دارند آنان میتوانند تورا به زندان بیندازند و تورا شکنجه دهند یا میتوانند تورا برده سازند اما با وجود این اگرکسی بتواند نسبت به این حوادث بی اعتنا باشد وقایع خارجی نمیتوانند شخصیت ذاتی وی را تباه سازند.

8ـ جایگاه فضیلت را ازنظررواقیان توضیح دهید.

فضیلت در اراده جای دارد ـ بدین معنی که فقط اراده است که خوب است یا بد.اگرمردی اراده ای نیک دارد ومیتواند نسبت به رویداد های بیرون بی اعتنا باشد وقایع خارجی نمیتوانند شخصیت ذاتی وی راتباه سازند.

اختلاف اساسی مذهب رواقی با مذهب کلبی درچیست؟

کلبیان دریافتند که برای جلوگیری از اضمحلال عالمی که در آن میزیستند قدرتی ندارند وبنابراین ازآن کناره گرفتند و همچون سگان زندگی کردند.اما رواقیان این گونه کناره گیری را ضروری ندانسته اند.لازم نیست آدمی ازاشیاء مادی عالم چشم بپوشند اومیتواند دارای زندگی لذت بخش وکامیابی مادی باشد به شرط آن که دردام آن ها نیوفتد و گرفتار نگردد.

10ـ نتیجه عمده مذهب رواقی را به طورخلاصه توضیح دهید.

نتیجه عمده مذهب رواقی این بوده که مسولیت خوب بودن یا بدبودن مستقیما به عهده ی خود فرد قرار گرفت نه به عهده جامعه.اگرفرد بتواند وضع وحالت فکری خودرا چنان بپرواند که اورا نسبت به متاع معمولی دنیا بی اعتنا و آزاد سازد،در آن حال وی صاحب فضیلت خواهد بود وهیچ رویدادی نمیتواند شخصیت ذاتی او را تغییر دهد.

 انتقاد مذهب رواقی

1ـسه مشکل بزرگ در مذهب رواقی چیست؟

یک-مشکل منطقی که به مفاهیم اختیار و سرنوشت و تقدیر مربوط می شود

دو-این مشکل که بی قیدی و بی اعتنایی نسبت به امور جهان نتایجی دارد که مخالف عرف به نظر می رسد.

س- این مشکل که مذهب رواقی در اوضاع و احوال غیر عادی برای مردم قابله مراجعه و پیروی است .از این رو نمی توان آنرا به عنوان اخلاق کلی و همگانی پذیرفت.

2-درباره مشکل منطقی رواقیان که به مفاهیم اختیار وسرنوشت و تقدیر مربوط می شود توضیح دهید

رواقیانمعتقد بودند که هر حادثه ای که رخ می دهد خواه سقوط یک سنگ آسمانی باشد یا فکری که کسی که راجب به شام شب خویش می کند وقوع ان بر طبق یک طرح الهی مقدر شده است . اگر این عقیده پذیرفته شود در ان صورت محال خواهد بود که هیچ یک از اوضاع و احوالی که خود را در آن میابیم تغییر کند . اگر وقوع این حوادث مقدر شده باشد پس ما نمیتوانیم در ان تصور کنیم به این معنی که ما از تغییر زندگی خود ناتوانیم

3-درباره وقوع مشکل منطقی رواقیان که بی قیدی و بی اعتنایی نسبت به امور جهان است را بازگو کنید

بیاعتنایی نسبت به چنین حادثه ای ر نظر بیشتر مردم سنگدلی و بی مهری خواهد بود به علاوه به نظر می رسد ک نتیجه نظر رواقیان این باشد که اعمالی که قاعدتا غیر اخلاقی تلقی میشوند اگر از روی بی اعتنایی و سهل انگاری انجام شوند درست و صواب است یعنی مثلا اگر کسی از روی بی اعتنایی وبی قیدی مرتکب قتل نفس شود عمل ناشایستی انجام نداده است و بدیهی است که این نحو تفکر با عقاید معمول و مالوف ما ناسگار و متناقض است

 4-به چه دلیل فلسفه رواقی جای خود را به مسیحیت داده است ؟

مذهب رواقی وقتی ظهور و طلوع نمود که عالم یونانیان در حال زوال و افول بود و ان مذهب شیوه مفیدی برای ایستادگی در برابر سختی ها و خشونت های زندگی در ان دوره ارائه نمود اما همینکه مردم دریافتند که اوضاع و احوال می تواند دگرگون شود مذهب رواقی نتوانست برنامه مثبتی برای انان در ساختن دنیایی بهتر اماده سازد و به این دلیل جای خود را در مغرب زمین به یک فلسفه اخلاقی توانمند تر یعنی مسیحیت سپرد.

5- وجه اشتراک مسیحیت و فلسفه رواقی در چیست ؟

مسیحیت مانند مذهب رواقی فلسفه تسلی و دلداری است که هنگام رنج و مشقت ادمیان را هدایت می کند لیکن برخلاف مذهب رواقی مقیاس های سازنده ای پیشنهاد می کند که بدان وسیله مردم بتوانند بر مشکلات خود فائق آیند.

فلسفه اسپینوزا

17_مخالفان اسپینوزا کتاب اورا به دو جهت مشوش میدانند آنها را بنویسد؟

اولا:به این دلیل که روش هندسی اقلیدس راکه به عقیده آنان مناسب مسائل اخلاقی نیست برای رسیدن به نتایج اخلاقی بکار برده است /دوما:اصولا اینان معتقدند که آن نظام بد و ناقص ساخته شدو تعریف و اصلاحات غالبا مبهم است.

18_فلاسفه یهودی غیر یهودی که اسپینوزا با آثار آنها آشنا بود را نام ببرید ؟و باعث چه شد؟

ابراهیم بن عزرا /موسی بن میمون غیر یهودی:دکارت/ باعث شد که تعلیمات یهودیان را رد کند وازجامعه یهودی اخراج شود.

19_علت مرگ اسپینوزاچه بود ؟

گمان برده اند که مرگ آن به دلیل عفونت گرد و غبار شیشه درریه او بوده است.

20_اساس فلسفه اخلاقی اسپینوزا را بنویسید؟

اولا :اسپینوزا قائل به اصل موجبیت مطلق است /دوما قائل به نسبت و اعتباری بودن امور است.

21_اصل موجبیت مطلق اسپینوزا را تو ضیح دهید ؟

((آنچه واقع میشود بر طبق نظم ابدی و قوانین ثابت طبیعت واقع میشود))اسپینوزا با داشتن این نظر به سنت فلسفی رواقیان و دکارت بود .هیچ انسانی مختار نیست تا ازروی تصادف و بوالهوسانه رفتار کند 0همه اعمال بوسیله تجربه و سرنوشت جسمانی و روانی اوو به موجب چگونگی قوانین طبیعت در ان لحظه معین شده است

22_اصل نسبت واعتباری بودن امور را شرح دهید ؟

وی معتقد است هرچیزی فی نفسه خوب یا بد نیست بلکه فقط نسبت به کسی چنین است یعنی معنایی ندارد بگویم روغن کرچک ذاتا خوب است مثلا برای کسی که مریض است خوب است .

23_بنابر نظر اسپینوزا زندگی خوب برای انسان چیست؟

عبارت است از داشتن طرزتلقی و حالتی خاص نسبت به جهان این حالت تااندازه انفعالی و تااندازه عقلانی است

24_حالت انفعالی و عقلانی طرز تلقی با جهان را چه میگویند؟

حالت انفعالی((علم به اتحاد فکر با کل طبیعت))/حالت عقلانی((شناسایی و تصدیق))

25_از نظر اسپینوزا چه موقع سعادت مند است؟

زمانی که بفهمد قدرت انسان محدود است و نباید نیروی خود را بیهوده در برابر تلاش بر ضد حوادث طبیعت صرف کند

26_نقد اول وارد شده بر نظریه اسپینوزا را بنویسید؟

اخلاق اسپینوزا اشکالاتی مانند انچه در مذهب رواقی یافتیم دارد اولا کشمکش هایی که در جبر و اختیار است را حل نکرده است یعنی اگر ادمی بفهمد چیزی که قرار است اتفاق بیفتد ،بیفتد به ارامش روح میرسد اما اگر همه چیز طبیعت حتمی است ادمی اختیاری برای تغییر حالات خود نداد.

27_نخستین نمایندگان مذهب اصالت نفع چه کسی بود؟

فرسنسیس هوچسون یکی از نخستین نمایندگان مذهب اصالت نفع بود

28_مشهور ترین نمایندگان مذهب اصالت نفع چه کسانی بودند؟

جرمی بنتام . جان استوارت میل

29_جرمی بنتام چگونه شخصی بود؟

کمرو محتاط و حساس بود . در جمع همیشه احساس ناامنی میکرد. در نوشتن سخت کوش بود چیزی را به علاقه خودش منتشر نمیکرد از مباحثه جوترین چهره های قرن نوزدهم قرن انگلستان بود. ریاست گروهی به نام ((اعظای راسخ فلسفی بود))

30_نظر بنتام در مورد حکومت ها چه بود؟

او مخالف حکومت استبدادی و اشرافی وموروثی بود و از حکومت دموکراسی حمایت میکرد و مخالف((امپریالیسم )) انگلیس در هند و سایر مستعمرات بود.

31_جان استورات میل چگونه بود؟

باورنکردنی ترین اعجوبه در تاریخ فلسفله بود. تحت تاثیر عقیده بنتامی قرار داشت که خصلت شخصیت و حتی هوش و عقل اورا تعلیم و تربیت وی مشخص میکند .پیشرفت های او حیرت اور بود.در8 سالگی به چند زبان تسلط داشت و در 12 سالگی در قسمت بزرگی از ادبیات و فلسفه متعارف کار کرده بود.

32اصل نفع را توضیح دهید؟

سود انگاران کار فلسفه خود را کوشش می دانستند برای طرح ووضع یک اصل عینی در تعیین عمل درست یا نادرست انان این قاعده کلی را ((اصل نفع)) مینامند

33_بنابر اصل نفع چه عملی درست و حق است؟

عملی که در جهت حصول وتولید بزرگترین خوشی و سعادت برای بزرگترین عده است ان عمل درست و حق است

34_بنابر نظر بنتام چه عملی درست است؟

ان عملی که بیشترین لذت را برای بزرگترین عده فراهم کند درست است.

35_نتیجه اصلی مذهب اصالت نفع به عنوان یک نظریه اخلاقی چیست؟

جدا کردن درستی یا نادرستی یک از خوبی یا بدی فاعل ان عمل است

36_مذهب اصالت نفع چرا یک فلسفه سیاسی خوانده شده است؟

از ان جهت که متضمن حکومت دموکراتیک به عنوان یک نهاد سیاسی است و اولا سودانگاران بزرگ دارای فکر و روحیه دموکراتیک بود دوما افکار و آراء انان باعقیده دموکراتیک که مردم در برابر قانون مساوی به حساب می اید عینا یکی است

 انتقاد مذهب اصالت نفع

1-در محاسبه مقدار نیک بختی یا بدبختی که یک عمل موجب میشود چیست؟

افراد انسان نسبت به امر سعادت به طور مساوی بشمار خواهند امد.بدین سان ما تعداد ادمیانی را که در نتیجه ان عمل سعادتمند شده اند جمع میزنیم و عده کسانی را که بدبخت شده اند جمع می زنیم و آنگاه میتوانیم تعیین کنیم که ایا ان عمل فزونی خوشبختی را نسبت ب بدبختی حاصل می کند یا نه.

2-نظری مخالف بتام را کدام یک از فلاسفه گفت و نظرش چه بود؟

نیچه معتقد بود که بعضی از مردم ذاتا مهمتر از دیگرانند سعادت یا بدبختی انان بیش از سعادت یا بدبختی مرد معمولی و متوسط الحال اهمیت دارد

3-نتیچه تفکر جان استوارد نیل را که اعتقاد داشت همه افراد انسان در محاسبه خوشبختی و بدبختی مساوی هستند چگونه توصیف کرد؟

جان استوارد نیل را برای این فرض بی دلیل که همه افراد انسان در محاسبه خوشبختی و بدبختی مساوی هستند به عنوان یک آدم سبک سر و خشک مغز توصیف می کرد.

 4-درباره ی انتقاد از مذهب اصالت نفع که فرض شده است تعداد مجموع آثار و نتایج باید بیش از تعیین درستی یا نادرستی عمل باشد توضیح دهید و مثالی بنویسید.

اگر صرفا مقدار مستقیم لذت و الم را حساب کنیم ممکن است در اشتباه باشیم زیرا رشته ی طولانی آثار ممکن است نتایج مختلفی بدهد، بدین سان انفجار بمب اتمی در ژاپن هرچند شاید نتایج سودمندی در پایان دادن به جنگ جهانیِ دراز مدت داشته است، مع هذا سلسله ی دراز آثار و عواقب چنین اسلحه ای ممکن است بسیار نامطلوب باشد.اما این امر به یک اشکال نظری منجر می شود.زیرا اگر ما هیچوقت نتوانیم درستی یا نادرستی عملی را تشخیص دهیم تا همه ی آثار و نتایج آن را بشناسیم باید مدت نامحدودی پیش از اعلام درستی یا نادرستی یک عمل منتظر بمانیم چه ممکن است بی نهایت آثار و نتایج وجود داشته باشد.

5-نظر سود انگاران درباره ی درستی یا نادرستی یک عمل چیست؟

سودانگاران میگویند درستی یا نادرستی یک عمل را میتوان با درنظر گرفتن درجه ی قوت و ضعف احتمال چگونگی نتایج آن تعیین کرد.بدین گونه،انسان باید عملی را انجام دهد که برحسب نظریه محاسبه ی احتمالات به نظر رسد که بسیار محتمل است که عاقبت نتایج مطلوب داشته باشد.

6-اشکال وارد بر نظریه ی سودانگاران که می گویند درستی یا نادرستی یک عمل را میتوان با درنظر گرفت درجه ی قوت و ضعف احتمال چگونگی نتایج آن تعیین کرد،چیست؟

زیرا بدین وجه درستی یا نادرستی یک عمل بستگی پیدا میکند به ملاحظات شخصی و فاعل هر فعلی.و احتمال داشتن نتایج مطلوب یک عمل مربوط می شود به عقیده ی هریک از افراد انسان.

اخلاق درفلسفه کانت

1ـاثبات وجود خدا درفلسفه کانت چگونه است؟

دلیل وی این است که قانون اخلاقی مستلزم آن است که آدمیان به تناسب فضیلت و تقوای خود پاداش داده شوند لیکن ازآن جاکه درزندگی عادی کسانی که متقی و با فضسیت نیستند قالبا ممکن است خوشبخت تر و کامیاب تر از کسانی ک با تقوا و با فضیلت اند با شند پس این پاداش ها دراین زندگی حاصل نمیشود بنابراین باید حیات دیگری باشد تا در آن جا آدمیان بدین گونه پاداش یابند.همین امرکانت را به این استنتاج رهنمود شد که خدایی هست و نفس انسان جاویدان است

2ـتضاد یک عمل اخلاقی با یک عمل غیر اخلاقی از نظر کانت در چیست؟

عملی را میتوان اخلاقی دانست که صرفا به حکم حس تکلیف انجام شده باشند و اعمالی که بساعقه تمایلات صورت گرفته باشد غیر اخلاقی یعنی فاقد خصوصیت اخلاقی است

3ـبعضی از فلاسفه معتقدند ک در امور اخلاقی آدمی از رویی تمایلات خود عمل میکند.نظر مخالف کانت چیست؟

نظر او آدمی فقط وقتی به نحو اخلاقی رفتار میکند که اثیراحساسات و تمایلات خود نباشد وصرفا به چه مکلف است قیام کند

 4ـفرق بین اعمال مطابق با تکلیف و اعمال به حکم تکلیف از نظر کانت چیست؟

اعمال مطابق با تکلیف به ضروره اعمال اخلاقی نیست اما عملی که به حکم تکلیف انجام گیرد اخلاقی است

5ـاعمال مطابق با تکلیف از نظر کانت چیست و مثالی بزنید.

مثلا اغلب والدین مایل اند که مراقب فرزندان خود باشند این تمایل آنان ممکن است به سبب عشق به فرزندان خود باشد یا به این علت که اگر از آن ها غفلت کند ازماخذ پلیس می ترسند لیکن هرکس که به این جهات مراقب فرزندان خویش باشد به نحو اخلاقی عمل نمیکند وی مطابق وظیفه، عمل میکند نه به حکم وظیفه

6ـاعمال به حکم تکلیف چیست و مثالی بزنید

عمل والدین تنها درصورتی به حکم وظیفه و تکلیف خواهد بود که الزام خاصی نسبت به فرزندان خود داشته باشد زیرا که آن ها فرزندان او هستند

نظرکانت درباره تمیز دادن عمل مصلحت آمیز و عمل اخلاقی چیست. با مثال توضیح دهید.

مردی ک دیون خود را می پردازد زیرا از پیامد های قانونی می ترسد. از روی حس مصلحت بینی و تدبیر و احتیاط عمل میکند و یک شخص اخلاقی نیست اگر وی از روی این حس عمل میکرد که یک الزام پولی را متعهد شده و بنابراین تا بازپرداخت آن بسته تکلیف است شخصی اخلاقی می بود.

8ـملاک کانت که تعییین کننده تکلیف شخص در مجموعه خاصی از اوضاع و احوال چه بوده است؟

از آن جا که آدمیان موجودات صاحب عقل هستند رفتارشان باید به نحوی عقلانی باشد و این امر در نظر کانت بدان معنی است که شخص بایستی همیشه چنان رفتار کند که گویی راه و روش رفتار او یک قانون کلی و عام میشود

 1- امر مشروط را با مثالی بیان کنید.

یک امر مشروط متضمن این نتیجه است که اگر می خواهی به فلان غایت و مقصود برسی، باید به فلان نحو عمل کنی.اوامر شرطی بدین سان با عمل مصلحت آمیز مربوط است. مثلا اگر می خواهی از کوتاه ترین راه از تهران به اصفهان برانی، جهات چنین حرکتی را می توان به وسیله ی یک امر شرطی به تو داد: ((اگر می خواهی ازکوتاه ترین راه از تهران به اصفهان برانی جاده الف و ب و ج را پیش بگیر)) .

2- امر مطلق را با ذکر مثالی بیان کنید.

امر مطلق و غیر مشروط عمل را بدون هیچ شرط یا بدون توجه به اثر و نتیجه ای که چنین عملی ممکن است داشته باشد مقرر می دارد. امر مطلق به تو دستور می دهد که بدون قید و شرط چنین و چنان کن.

3- کانت امر مطلق را چگونه تنظیم می کند؟ منظور او از این بیان چیست؟

کانت امر مطلق و غیر مشروط را به چند طریق مختلف تنطیم می کند که نخستین آنها این است: ((تنها یک امر مطلق وجود دارد یعنی این: فقط بر قاعده ای رفتار کن که به موجب آن در همان حال بتوانی بخواهی که آن قاعده یک قانون کلی گردد)) .

منظور کانت از این بیان آن است که آدمی همیشه باید چنان رفتار کند که گویی هر عمل یک قانون کلی می شود.

4-قاعده ی دیگری را در رابطه با امر مطلق بنویسید.

چنان رفتار کن گویی انسانیت (نوع انسان) را، خواه در شخص خودت خواه در دیگری، در هر مورد همچون غایت می انگاری، و نه به عنوان وسیله.

5- انتقاد به نظریه کانت را بنویسید.

نظر اخلاقی کانت را می توان کوششی دانست برای حفظ آنچه در بیان های متخالف مذهب افلاطونی و مذهب اصالت لذت درباره ی ماهیت امور اخلاقی معتبر است. پیرو افلاطون بر عینیت ملاک ها و قیاس های اخلاقی اصرار می ورزد، و این عقیده را کانت قبول دارد. در عین حال، در ملاحظه ی تشخیص و تعیین ارزش اخلاقی یک عمل باید انگیزه های انسانی در نظر گرفته شود. اشتباه یک افلاطونی، جدا کردن خوبی بدی از انگیزه های انسانی در میا او به جست و جوی عینیت است؛ اشتباه لذت انگار یکی گرفتن انگیزش اخلاقی با جست و جو برای لذت است. نظریه کانتی جالب توجه و موجه است زیرا در آن سعی می شئد تا حق و انصاف نسبت به این هر دو عامل رعایت گردد که (اولا) اخلاق (امور اخلاقی) تا اندازه ای به انگیزش انسانی بستگی دارد و (ثانیا) اخلاق صرفا موضوع تمایل یا ذوق و سلیقه، یا ترجیح، نیست بلکه امری است عینی.

دلیل دیگر در تایید نظریه کانت این نظر کلی مردم است که برای رفتار کردن به نحو اخلاقی، شخص باید پیوسته به سک روش رفتار کند، یعنی ((رفتار خود را تعمیم و کلیت دهد)) . این روا است که به یک نیرنگ باز اعتراض کنند و بگویند (( اگر هرکس همچون تو رفتار کند چه خواهد شد؟)) ما احساس می کنیم که آدمی پیوسته بایستی به یک نحوه رفتار کند.

این ملاحظات نشان می دهد که اخلاق کانتی اخلاقی است بسیار موجه. اما چه انتقداتی از آن می توان کرد؟ سه انتقاد عمده از نظریه کانت شده است. نخست اینکه هرچند کانت کوشید تا ثابت کند که ارزش اخلاقی یک عمل در تعیین درستی یا نادرستی آن دارد وارد می کند.

دومین انتقاد انتقاد مهمی که درباره ی اخلاق کانتی شده است این است که در مواردی که ما با تکالیف متضاد روبه رو هستیم بحث نکرده است و به نظر می رسد که اینها برخی از موثرترین و جدی ترین انواع پیچیدگی و غموض اخلاقی باشد.

اشکال سوم، که مشابه اشکال دوم است، این است که کانت وقتی اصرار می ورزد که ما هرگز نباید دروغ بگوییم یا خلف وعده کنیم، در این مطالبه زیاد پافشاری می کند، بنا بر شرح معتدل تر مذهب اصالت عین، نیازی به چنین درخواست مصرانه ای نیست.

6- اخلاق جدید را تعریف کنید.

ما توانیم اخلاق جدید را به عنوان آن شاخه از فلسفه تعریف کنیم که تحلیل را درباره ی نظریه اخلاقی بکار می برد. برای ارائی بیانی روشن تر در خصوص این تعریف، اینک هم یک مثل اخلاقی و هم یک مثل غیر اخلاقی درباره ی تحلیل فلسفی می آوریم. اولا لفظ ساده ای مانند ((برادر)) را در نظر بگیرید. این لفظ وقتی در جمله ای مانند ((حسن برادر رضا است)) واقع شود چه معنی می دهد. برای پاسخ به این پرسش، تحلیلی درباره ی کلمه ی ((برادر)) بایسته است. برای تحلیل معنی آن کلمه، ما باید مجموعه ای از خصوصیات بیابیم که متلق به همه ی آن مردمی باشد که برادرند و فقط متلعق به آنها باشد.

7- تحلیل فلسفی در چه مواردی به کار می رود؟

گاهی عبارت ((تحلیل فلسفی)) برای دلالت به هر امری که معنای یک کلمه را روشن می سازد به کار می رود، خواه این امر به تعریف که به کشف شرایط لازم و کافی رهنمون می شود منتج گردد یا نه.

مذهب اصالت عین

1ـدیدگاه مذهب اصالت عین چیست؟

اصالت عین معتقد اند که هیچ اختلاف اساسی بین نزاع درباره اموراخلاقی و نزاع درباره امورواقعی نیست.درهردو مورد این ناسازگاری حقیقتی وجود دارد که یک طرف برحق و دیگری برخطاست.بدین سان اگرمن بگویم:درستاره مریخ ترعه ها و آبرو ها هست. وشما این را انکار کنید یکی ازما برحق و دیگری بر خطاست.

2ـ اساس مشگلات عمده اصالت عین چیست؟

این است که جگونه میتوان ثابت کرد که عمل معینی اخلاقا خوب است یانه.قائلان این مذهب ادعا می کنند که هیج تفاوت واقعی بین روش اثبات یک فرضه علمی و یک فرضه اخلاقی وجود ندارد.

3ـنظرمنتقدان مذهب اصالت عین چیست؟

می گویند که این مذهب مقررات اخلاقی را برخلاف مسائل علمی دارای موضوعیت و عینیت نمی داند بلکه تابع نفسانیات واحساسات هرشخص می شمارد.      

اخلاق اسلامی

4_ اخلاق اسلامی به چند قسم است؟توضیح دهید.

اخلاق اسلامی را در دو قسمت میتوان مورد بحث قرار داد.

اول،اخلاق در دین اسلام ،یعنی درقرآن و در سنت،که باید دید اصول و محور های اخلاقی در آن چیست.

دوم،اخلاق در فرهنگ عالم اسلامی بدان سان که نزد گروه ها و فرقه های مختلف مطرح بوده و نظریه های عقلی یا ذوقی و یا هردو با هم اظهار شده است.

اخلاق در اسلام

5ـ مسئله های مطرح شده در علم اخلاق و نظریه های اخلاقی چگونه به آنها پاسخ میدهند.

دو مسئله همواره در علم اخلاق مطرح بوده است.

یکی اینکه غایت زندگی چه باید باشد و دیگری اینکه آدمی برای رسیدن به این غایت چگونه باید رفتار کند. در هر یک از نظریه های اخلاقی به یکی از جهات زندگی و رفتار بیشتر توجه شده است.بعضی در تعیین مقیاس اخلاق به کسب شناسایی و معرفت صحیحی درباره ی عمل قائل شدند و بعضی حد وسط و اعتدال را مقیاس قرار دادند و بعضی لذت را هدف قرار داده و بعضی نفع بیشترین عده را در زمان بیشتر ومقدار بیشتر پیشنهاد کردند و بعضی آن را عدالت یا نیل به کمال گفته اند و بعضی آن را تکلیفی دانستند که رفتار انسان را طبق این قائده منظم کند که"انسان چنان عمل کند که گویی غیر او آن کار را انجام می دهد"یعنی رفتار او بتواند برای هرکسی قائده ی کلی باشد.

6ـ مهم ترین غایت از نظر قرآن چیست.توضیح دهید

مهم ترین آن توجه دادن به معانی اخلاقی ست.گاهی در یک آیه امور اخلاقی چنان جمع آمده که گویی اسلام همان اخلاق است."خدا به دادگری و نیکوکاری و دادن حق خویشان فرمان می دهد و از کار زشت و ناروا و ستمگری نهی میکند.و شما را پند می دهد،شاید اندرز گیرید"و نیز از تعالیم و سخنان پیامبر و بزرگان اسلام میتوان به خوبی به اهمیت اخلاق در اسلام پی برد.

7ـ افعال طبیعی و اخلاقی را با مثال توضیح دهید.

افعال طبیعی ناشی از جلب نفع و دفع زیان است.مانند غدا خوردن در پی احساس گرسنگی و خواب واستراحت در پی خستگی،و نیز فعالیت های زندگی عادی.اینها افعال طبیعی هستند؛یعنی طبیعت انسان چنین کارهایی را اقتضا میکند.در این کار انسان با حیوانات مشترک است.این کارها نه قابل ستایش اند و نه نکوهش.

اما افعال اخلاقی که درآن ارزشی نهفته است و صفت یا اندیشه ای که به آن مربوط است قابل ستایش است.پس فعل اخلاقی خاص انسان است.مثل همدلی و مهدردی و دستگیری از دردمندان کاری ست بالاتر از فعل طبیعی و اگر کسی هم خو نکرده باشد آن را میستاید.

8_ نظرات مختلف درمورد ملاک فعل اخلاقی را بیان کنید.

افلاطون ملاک فعل اخلاقی را خیر قرار داده است.و جون منظور وی از خیر همان زیبایی معقول است میتوان گفت که تکیه ی افلاطون به فعل اخلاقی از آن جهت است که خیر زیباست.یعنی فعلی که به ذات خود زیباست.

بعضی دیگر ملاک را "غیر دوستی"میدانند.یعنی هر فعلی که بر اساس "خود دوستی"باشد غیر اخلاقی ست.(نه ضد اخلاقی).اما این قول قابل نقض است زیرا مطلق غیر دوستی را نمیتوان اخلاقی دانست مانند محبت مادر.محبت مادر مسلما غیر دوستی ست اما نمیتوان آن را اخلاقی دانست زیرا طبیعی ست.

بعضی دیگر معیار را عقل دانستند.فعل اخلاقی یعنی عقلانی کسانی که معیار اخلاق را اعتدال و حدوسط دانستند در واقع پای عقل را به میان کشیده اند میخواهند بگویند عقل ذاتا به بالا توجه دارد.

به نظر کانت فعل آن است که صرفا به حکم حس تکلیف انجام شود نه از روی تمایلات یا عادت.

نظریه ی دیگر آن است که در فعل اخلاقی آزادی اراده شرط است.هرچه انسان تحت تاثیر نیروهای بیرونی و درونی نباشد از تمایلات آزاد تر است و فعلش اخلاقی است(تقریبا مانند نظر رواقیان)

میتوان گفت فعل اخلاقی واجد همه ی این خصوصیات است و به عبارت دیگر همه ی این نظریه ها درست است.اگر نقصی هست در یک جانبه بودن آن هاست.

مقام انسان در اسلام

9ـ "چگونه زیستن"و"چگونه رفتار کردن"در هر نظام اخلاقی مبتنی برچیست؟

اولا مبتنی است بر جهان بینی در آن نظام؛و اختلاف در نظریه های اخلاقی از اختلاف در جهان بینی سرچشمه می گیرد.کسی که جهان را ناشی از یک اراده ی حکیمانه میدادند با کسی که جهان را ناشی از حرکت کورکورانه و بدون غایت می پندارد ناگزیر نظرشان در اخلاق متفاوت است.و ثانیا مبتنی است بر انسان شناسی فلسفی در آن نظام.مثلا اینکه در اسلام اگر کسی انسانی را بکشد به منزله ی این است که همه ی مردم را کشته است،و اگر کسی انسانی را زنده کند(به حیات معنوی و انسانی)مانند کسی است که همه ی آدمیان را زنده کرده است(مائده-آیه 32)نشان می دهد که در اسلام به انسان با نظرگاه خاصی نگریسته میشود.

10- چرا در قرآن انسان از طرفی مورد ستایش و از طرفی مورد نکوهش قرار گرفته است؟

زیرا انسان خود مکلف و مسئول است.در اسلام هر فرد و هر جماعت مسئول کار خود است.

در قرآن انسان به عنوان گرامی ترین خلایق وصف شده است:"انسان را به نیکوترین قوامی(سرشت و نگاشتی)آفریدیم.""خدا کائنات زمین را به خدمت شما گرفت"ولی از سوی دیگر. انسان به بدی ها ،مفاسد و شروری وصف شده است.زیرا خوبی و بدی درباره ی مخلوق غیر مسئول به کار نمی رود."اگر انسان خویشتن را بی نیاز دید طغیان میکند""انسان ستم پیشه و ناسپاس است"

11ـ از آیات قرآن درباره ی سرشتن انسان از خاک پست و نیز امر خداوند مبنی بر سجده ی فرشتگان بر انسان چه چیزی نتیجه می شود؟

اینکه اولاً انسان موجودی ست که از پست ترین پستی ها تا بالاترین والایی ها عرصه ی ابراز وجود دارد.انسان میان لجن و خدا قرار گرفته و می تواند هرکدام را انتخاب کند.پس مسئول سرشت خویش است.ثانیاً جهت قابلیت انسان برای تعالی این است که در خود بارقه ی الهی دارد.ثالثاً. سرّ برتری آدمی همان علم اوست.رابعاً از آنجا که سرّ عظمت و شرافت آدمی همان دارا بودن حقایق است بنابراین سایر شئون دلیل برتری انسانی بر انسان دیگر نیست و به عبارت دیگر همه ی انسان ها از یک سرشت برابر آفریده شده اند.

12ـ بیان دیگر قرآن درباره ی آفرینش انسان چیست؟

این است که خداوند امانت خود را برروی زمین قرار میدهد و همه از گرفتن آن ابا میکنن ولی انسان می پذیرد.(احزاب-72)پس انسان حامل امانت خداوند است.در اینکه این امانت چیستشاید دو قول تکلیف و اراده داشتن(اختیار)است.که به یکدیگر نزدیک اند.که اصولا وجود یکی مستلزم وجود دیگری است.

 13ـ انسان دارای چند جنبه است و در جهان بینی اسلام چه جایگاهی دارد؟

انسان در جهان بینی و انسان شناسی اسلام جانشین و نماینده ی خداوند است.

انسان دارای دو جنبه است.یکی جنبه ی خاکی و دیگری خدایی.هم به خاک و هم به خدا نیازمند است پس باید هردو نیاز را برآورد.پس آخرت گراییِ صرف و یا دنیا گرایی محض برخلاف تعادل و نادرست است.منتهی انسان میتواند همین زندگی دنیوی را به زندگی معنوی و اخروی مبدّل سازد.

 1- با رعایت چه مواردی هر دوجنبه ی وجود انسانی برآورده می شود؟
یکی ((تقوا)) یعنی حفظ و صیانت خود الهی و رام کردن خود خاکی یا نفس سررکش و دیگری ((اعتدال و استقامت)) (بر راه راست بودن) تا چنان که گفته شد نیاز هر دوجنه ی وجود انسانی برآورده شود و در حین حال کرامت نفس حفظ گردد.

2- سه اصل اخلاقی مهم در اسلام را بیان کنید.

الف. کرامت یا مکرمت از اصول اخلاقی مهم در اسلام است. پیغمبر فرموده است: من برانگیخه شدم تا اخلاق کریمانه را تکمیل و تتمیم کنم.

ب. برای حفظ و نگهداشت خود والای خویش و جلوگیری از دخالت های نابجای خود پست خویش همواره باید نیرویی مراقب و در کار باشد و این همان تقوا است.

ج. از دیگر اصوا اخلاقی اسلام، استقامت و اعتدال است.

3- چگونه است که در اسلام خود را بزرگ دیدن یا اعجاب به نفس، امری مذموم و مطرود است و از طرفی احساس بزرگی و بزرگواری اصل و محور اخلاق معرفی می شود؟

ما دو خود داریم: یک خودی که باید آن را نفی کرد و یک خودی که باید آن را حفظ کرد و پرورانید. این خود همانست که گفتیم نفس در جوهر خود شریف است. پس بعضی امور و اعمال با گوهر ذاتی نفس سازگار است و بعضی امور و اعمال با آن منافی و ناسازگار است و گوئی آن را آلوده و ملوث می کند.

4- اهمیت کلمه ی تقوا را در اسلام بنوسید.

در قرآن از تقوا بسیار یاد شده است. در کلمات پیغمبر و در نهج البلاغه بر کمتر کلمه ای مانند تقوا تکیه شده است و در خطبه ای طولانی بنام ((خطبه متقین)) صفات آنان مذکور است. بنابراین، این کلمه در اسلام بسیار شلیع و رایج است و عامه مردم نیز آن را فراوان بکار می برند.

 5- جایگاه تقوا در اسلام چیست؟
در اسلام تقوا یکی از ارکان مهم زندگی و رفتار بشر، چه از لحاظ فردی و چه از نظر اجتماعی است، و هیچ چیز نمی توناد جای آن را بگیرد. تقوا حتی در بصیرت و بینش انسان برای تشخیص امور خیر و شر افعال درست و نادرست موثر است: ((شما که ایمان آورده اید، اگر پروای خدای خویش داشته باشید شما را فرقان دهد.))

6- استقامت را تعریف کنید.

استقامت (راست و درست ایستادن، بر راه راست بودن) معنای جامعی است که بسیاری از معانی اسلام در آن جمع است. هدایت اسلامی همواره به این وصف می شود که طریق مستقیم است. استقامت از فکر و نظر آغاز می شود و در همه ی اعتقادات و نفسانیات و رفتار فردی و اجتماعی تاثیر می کند.

7- پشتوانه ی اخلاق چیست؟

ایمان به خدا پشتوانه و مبنای اخلاق، و فضایل اخلاقی مبتنی بر ایمان است زیرا فضایل اخلاقی مغایر با نفع پرستی است و آدمی باید جهتی داشته باشد که این محرومیت را بپذیرد، یعنی آن را محرومیت نداند و معتقد باشد که عمل نیک و شایسته در نزد خدا از میان نرود.

8- رابطه ی علم ایمان با عمل را بنویسید.

عمل و ایمان اگر همراه با عمل نباشد گفتاری میان تهی و بی مغز خواهد بود: ((ای کسانی که گرویده اید، چرا آنجه را که نمی کنید می گویید؛ نزد خدا مبغوض و زشت است که آنچه را نمی کنید بگویید)). ایمان برای آنکه ثمرات خود را بدهد بایستی با صبر و پایداری تقویت شود و صبر محتاج به عزم و اراده است.

9- صبر را تعریف کنید.

صبر، بازداشتن نفس از شهوات و اهوا و تقویت اراده است و در قرآن بیش از هفتاد بار به صبر امر و سفارش شده است زیرا صبر شرط اول برای تربیت اراده ی قوی در رسیدن به خیر و فضیلت اخلاقی است. صبر به معنی یا به سه صورت است: صبری که نفس را از افتادن در چراگاه های شهوات و هواها نگه می دارد، و صبری که امور ناخوشایند و سختی ها و شدائد را قابل تحمل می سازد و صبری که به معنی پایداری و وادار کردن نفس بر استمرار عمل است.

 10- از اصول اخلاق اعتدال را تعریف کنید.

یک اصل دیگر اخلاقی در اسلام، اصل اعتدال یا حفظ یا طریق وسط است، که در اخلاق ارسطویی دیدیم و حکمای اسلامی نیز مانند ابوعلی سینا و صدرای شیرازی درباره ی آن سخن گفته اند و شاید تحلیل آنها غیر از بیان ارسطو است.

37_نظریات جدید را به چند دسته میتوان طبقه بندی کرد؟نام ببرید؟

به سه دسته:1اصالت فاعل (موضوع ،شخص) و اصالت عین

2اصالت طبیعت و اصالت غیر طبیعت و اصالت انفعالات

3نظریات انگیزه ای ووظیفه شناسی و نتیجه ای

38_خصوصیات نظریه اصالت فاعل را بنویسید؟

1اگر بنا بر نظریه ای انچه معمولا احکام اخلاقی نامیده میشود مانند (دزدی خطا است) نه درست باشد و نه نادرست ان نظریه اصالت فاعلی است.

2اگر بنابر نظریه ای احکام اخلاقی ثواب یا خطا باشد اما این احکام به نفسیات شخصی که اینهارا بیان می کند بستگی داشته باشد ان نظریه نیز اصالت فاعل است

39_نظریه هابزدکانت چه نوع نظریه اخلاقی هستند؟

نظریه اصالت فاعل

40_طبقه بندی نظریه ها بر اصالت طبیعت و اصالت غیر طبیعت و اصالت انفعال بیشتر چه موضوعاتی را مطرح میکند؟

موضوعاتی را مطرح می کند که بیشتر اکادمیک و مهم است

41_نظریه اصالت طبیعت را توضیح دهید؟

نظریه ای که بنابر ان هم اینکه احکام اخلاقی ثواب یا خطا است و هم اینکه اینگونه احکام به مفاهیم علمی و طبیعی(روانشناسی) قابل تبدیل است نظریه(اصالت طبیعت ) می گویند.

42_نظریه غیر طبیعت را توضیح دهید؟

نظریه ای که بنابر ان احکام اخلاقی ثواب یا خطا است اما به هیچ علم طبیعی ابل تبدیل نیست

43_نظریه اصالت انفعال را توضیح دهید

نظریه ای که بنابر ان احکام اخلاقی نه ثواب است نه خطا.بلکه بیان کننده احساسات کسانی است که انرا بیان می کنند.

44_چگونه مذهب اصالت نفع و رای اخلاقی هابز جزو نظریات مبتنی بر اصالت طبیعت است؟

زیرا بر حسب ان دو احکام اخلاقی در واقع صورت های دگرگون شده ارای مبتنی بر روانشناسی است.

45_نظریه اخلاقی اصالت انگیزه را توضیح دهید؟

نظریه ای که بنا بر ان درستی یا نادرستی یک عمل منوط به انگیزه ای است که به واسطه آن انجام شده است.

46_نظریه ای که بنابر ان درستی یا نادرستی اعمال تماما وابسته است به آثار ونتایج ان است و مذهب اصالت نغع نمونه ای از این نظریه است چه نام دارد؟

نظریه اصالت نتیجه

47_نظریات مبتنی بر اصالت نتیجه معمولا شامل دوگروه است نام ببرید ومختصر توضیح دهید؟

1انهایی که نتیجه مطلوب لذت انگاشته شده است(بنابر این نظریه درستی یانادرستی عمل منوط بر این است که ایا نتایج درد ناک یا خوشایند حاصل میکند یانه؟)

2انهایی که نتیجه مطلوب را خیر انگاشته اند (بنابر این نظریه خوبی نباید با لذت یکی گرفته شود یا بدی با الم بلکه هریک امری است مستقل)

48_نظریه ای که درستی یا نادرستی عمل به اینکه چه نوع عملی بوده است چه نام دارد؟

نظریه اصالت وظیفه

49_دلیل عمده برای مذهب اصالت فاعل مبتنی بر چیست؟

مبتنی بر تحلیل کلامی است که بوسیله آن مااحکام اخلاقی را بیان می کنیم

50_دیگر دلیل وجود مذهب اصالت فاعل این است که اخلاق و احکام در صورتی امکان پذیر است که موجودات صاحب آگاهی وجودداشته باشد دلیل ان چیست؟

زیرا در جهانی که هیچ موجودی که دارای احساسات و امیال شعور اگاهی وجودندارد همه چیز در چنین عالمی بی جان خواهد بود.

51_نخستین دلیل علیه مذهب اصالت فاعل چیست؟

ان است که اگر ما این نظریه را بپذیریم هرگز نمیتوانیم مسائل اخلاقی را حل و فصل کنیم زیرا اگر قبول کنیم خوب و بد هرچیز بستگی به رای هر کس دارد.دیگر نمیتوان گفت((هیتلر در کشتن 6میلیون نفر شرارت کرده است))

52_اشکال سوم نظریه اصالت فاعل را بنویسید.

اشکال سوم این است که با قبول آنها تبیین وتوجیح ((ادای تکلیف و عمل به وظیفه)) ناممکن است و حال انکه این مفهوم در اخلاقیات بسیار اهمیت دارد زیرا ادمی در زندگی روز مره ممکن است بااموری مواجه شود که مستلزم تکلیف است.

53_مفهوم اخلاقی عدل را نزد معتزله تعریف کنید

انچه عقل انرا مقتضی حکمت می داند و ان صدور فعل بر وجه ثواب و مصلحت است

54_مفهوم عدل نزد اشاعر به چه معناست؟

وضع شی در موضع خود و ان همان تصرف خداوند در علام بنابر مقتضی اراده و علم است.

55_نظر افلاطون در باره عدل چیست؟

افلاطون عدالت رابرترین فضیلت دانست که ملازم اجتماع حکمت و شجاعت و عفت است

56_ارسطو درباره عدل چیست؟

عدل فضیلت کامل است وهیچ ستاره شامگاهی و سحری چنین شگفت انمگیز نیست. عدل فضیلت کامل به معنای تام است و عدل را باید تمام فضیلت دانست و ظلم را تام رذیلت.

57_بر عاقل از ان جهت که مکلف است چه چیزی بر ان واجب است؟

1طرد اعتقادات پیش از تفکر و نظر زیرا این اعتقادات جز گمان نیست

2به کار بستن فکر برای شناسایی خدا زیرا بدین وسیله مکلف به شناخت طاعات ومعاصی واستحقاق و عقاب نزدیک میشود.

58_قرآن درباره تقلید کورکورانه چه نظری دارد؟

چیزی را که بدان علم ندارید پیروی نکنید که از گوش و چشم و دل جملگی باز خواست می شود.

59_بر انسان مکلف چه چیزی از معرفت خدا واجب است؟

معرفت توحید، معرفت عدل

60_معتذله در وصف افعال خیر و شر را به دو لفظ حسن و قبح تبدیل کردند چرا؟

زیرا هر خیری زیبا نیست و نه هر شری زشت است

61_چرا صوفی عقل برهان و هر استدلالی را طرد میکند؟

زیرا در نظر وی از راه استنباط عقلی و استدلال و مناقشه و فرض و اعتراض یقین حاصل نمیشود

62_جماعتی از دانشمندان بودند که اجتماع سری و مقاصد سیاسی داشتند اصول رساله انان به فلسفه فیثاغوری ونوافلاطونی وا می گشت در رساله انان نشانه های اخلاقی دیده می شود این توضیح درباره چه کسانی است؟

اخوان الصفا

63_دررساله اخوان الصفا اخلاق حاکی جمع چه نظراتی است؟

عقلی و ذوقی

64_اندیشه اخلاقی اخوان الصفا چه بود؟چرا؟

صداقت زیرا اهمیت صداقت در (دوستی) در دعوت سیاسی مایع جذب پیروان است.

65-رساله اخوان الصفا دایره النعارف علوم عصر خود بود ولی هدف انان صرفا علمی نبود چرا؟

زیرا که غایت علمی برای طریقه ای که دارای اقراض سیاسی است ضروری است

66_(بیش از هر متفکر اسلامی به اخلاق عنایت نمود در فلسفه اخلاق خویش پیروی ارسطو است و در برخی مواقع متاثر از افلاطون وتالیف مهم وی (الطهماره و تهذیب الاخلاق) است ) این تعریف در براه چه کسی است؟

ابن مسکویه

67_ابن مسکویه منظور خود را از توجه به اخلاق چه میگوید

ضرورت بنیاد نهادن اخلاق براساس فلسفی درست ذکر می کند.

68_ابن مسکویه از چه نظر با رهبانیت مخالف است؟

از این حیض که فضایل برای کسانی که مردم را ترک کنند بر غار ها پناه برند حاصل میشود مخالف است و می گوید حیات انسان حیات ذهد نیست بلکه حیات توافق بین خواسته های تن و روان است .

69_فلسفه ابن مسکویه از چه جنبه قابل توجه است؟

از ان جهن که وی نخستین کسی است که انظار فلاسفه اسلام را به مطالعه اخلاق متوجه است.

70_((از علمای بزرگ اسلام و کلام بود در بحبوحه رواج طریقه اشعری و مسلک شافعی در خراسان ظهور کرد تمایل او در اصول به طریقه اشعری و در فروه به مسلک شافعی بود.)) این توضیح درباره کیست؟

غزالی

71_مهم ترین اثر غزالی و دومین اثر او که به زبان فارسی است را نام ببرید

مهم ترین اثر او ((احیا علوم دین در اخلاق و مسائل دینی و تصوف )) است.و دومین اثر او به فارسی است ((کیمیای سعادت)) نام دارد

72_فضایل اخلاقی از نظر غزالی چیست؟

حکمت ،شجاعت؛عفت،وعدالت

73_غزالی رای معتذله را در اینکه عقل بین خیر و شر تمیز دهد رد میکند چرا؟

زیرا بر ان است که اعمال فی نفسه زیبا و زشت نیست بلکه نسبت به انچه شرع مقرر داشته است چنین است و می گوید دروغ حرام نیست مگر در ان زیانی برای مخاطب باشد ،و فایده را مقیاس اخلاقی گرفته

74_نظر غزالی در باره ازادی اراده چیست؟

هر فعل اختیاری شامل سه امر است :علم و اراده و قدرت معنی اراده انگیزش نفس بر وفق غرض ان است .

75_به طور کلی هدف چیست؟

تهذیب اخلاق سعادت اخروی است و در نظر وی فضیلتی که دین به ان امر می کند با اخلاق نیکو یکی است.

76_((وی از نامدار ترین دانشمندان اسلام است در حکمت و کلام و ریاضی و فقه و نجم استادی داشت )) این تعریف در مورد چه کسی است؟

خواجه نصیر الدین طوسی

77_معروف ترین اثر خواجه نصیر الدین طوسی در علم اخلاق چیست؟

اخلاق ناصری

78_اخلاق ناصری مشتمل بر سه بخش است انها را نام ببرید.

1اخلاق2تدبیر منزل3سیاست مدن

79_مسئله اساسی اخلاق در فلسفه اسلامی چیست؟

این است که ایا میتوان از فکر دین فلسفه ای اخلاقی بیرون کشید.

80_رای کسانی که بین دین و اخلاق جدایی می افکنند توضیح دهید

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید