اخلاق اسلامی(pdfچکیده ای ازدرس های استادیزدان بخش )

 

نکاتی پیرامون علم اخلاق (استادیزدان بخش)

نکاتی پیرامون علم اخلاق (استادیزدان بخش)   

علم اخلاق عبارت است از علم به شناخت خوبی و بدی و شناخت مصادیق خوبی و بدی  و شیوه تحصیل خوبی و تحصیل بدی .

موضوع علم اخلاق :عبارت است از صفات و اعمال خوب و بد از آن جهت که برای انسان قابل انجام است.به عبارت دیگرمی توان نفس انسان را موضوع علم اخلاق دانست .

هدف نهایی علم اخلاق:رساندن انسان به کمال و آراسته شدن به اخلاق الهی

فلسفه اخلاق

دانشی است که به پرسش های بنیادین اخلاقی پاسخ میدهد.مانند گزاره های اخلاقی مطلق هستند یا نسبی ؟یا مفهوم خوب و بد چیست ؟یا ملاک صدق و کذب در قضایای اخلاقی چیست ؟

قضایای اخلاقی

قضایایی هستندکه با(بایدونباید)سروکاردارندونه با(هست ونیست).

رابطه اخلاق با برخی علوم

اخلاق و فقه:فقط از دو جنبه اعمال انسان را بررسی می کند.

1)جنبه ثواب و عقاب که تحت عناوینی چون وجوب (واجب)و حُرمت (حرام) بیان می شود که این ها کاملا اخلاقی است و با اخلاق ارتباط دارد.

2)مواردی که به آثار دنیوی اعمال می پردازد که تحت عناوینی صحت و بطلان بیان می شوند. این امور با اخلاق ارتباطی ندارند.مانند احکام موجود در معاملات

اخلاق و حقوق :حقوق عبارت است از قواعد کلی و الزام آور اجتماعی و فقط به زندگی دنیوی توجه دارد.

ولی اخلاق هم فردی است هم اجتماعی به عنوان مثال : اگر انسان در یک اتاق خودش تنها باشد هیچ امر حقوقی به او مترتب نمی شود ولی احکام اخلاقی بر او مترتب می شود.

همکاری حقوق با اخلاق :در این است که حقوق در برقراری برخی از ارزشها عالی اخلاقی مثل عدالت کمک می کند و اخلاق نیز بهترین پشتوانه و ضمانت اجتماعی برای اجرای قوانین است .

 

برخی ازشیوه های گوناگون اخلاقی

الف)اخلاق فیلسوفانه      ب)اخلاق عارفانه          ج)اخلاق نقلی

 

اخلاق فیلسوفانه :اخلاق فیلسوفانه از اعتدال و حد و سط و دوری از افراط و تفریط سخن می گوید .و چگونگی اعتدال قوا را مورد بحث قرار میدهد.و عمدتأ در این مسیر نگاهی عقلانی و استدلالی به موضوعات اخلاقی دارد. مانند کتاب اخلاق ناصری از خواجه نصرالدین طوسی و یا کتاب تهذیب الا خلاق

 اشکالات عمده اخلاق فیلسوفانه:1) مشکل در تفسیر کلمه اعتدال2   ) عدم جامعیت اعتدال در تبیین همه مفاهیم اخلاقی مثل درستکاری 3) عمومیت نیافتن به علت خشک و علمی بودن

برخی از نظریات عمده اخلاق فیلسوفانه:

1)      سقراط معتقد بود فضیلت در واقع همان دانایی است .و فضایل عمده عبارتند از : شجاعت , عفت , عدالت  وخدا پرستی و یگانه راه رسیدن به سعادت استفاده از عقل است .

2)      افلاطون معتقد است خیر مطلق در عالم  مُثُل است .و فضایل عمده عبارتند از :شجاعت , عفت،عدالت و حکمت .(هر چیزی که دراین جهان وجود دارد تصویری از اصلی است که درعالم بالاست )

3)      ارسطو معتقد است که انسان دوجنبه ی خدایی و حیوانی دارد که همان عقل و احساس اوست و فضیلت در رعایت حد و سط است .

4)      لذت گرایان :لذت جویی از ویژگی های انسان است و همه دنبال لذت هستند اما اینکه ازچه چیزبایدلذت برد ولذت واقعی درچیست؟وراه رسیدن به آن چگونه است انسان هامتفاوت هستند.

5)ریاضت گرایان معقول :ریاضت گرایان معقول مانند رواقیون .کسانی هستند که معتقدند انسان در عینی که باید سختی بکشد و هوای نفس خودش را در کنترل عقل داشته باشد  می تواند با قناعت کردن و دوری از دنیا به کمال و سعادت برسد .

6)ریاضت گرایان افراطی :ریاضت گرایان افراطی مانند کلبیون .کسانی هستند که معتقد بودند برای رسیدن به سعادت باید هوای نفس را قربانی کنیم و تابع بی چون و چرای عقل در همه زمینه ها باشیم .

7)اخلاق مسیحیت :بر دو اصل استوار است

 1ـ تهذیب نفس یا دوری از علایق  2ـ آمرزش (مسحیت معتقد است که انسان ذاتا گناهکار است و باید با انجام اعمالی گناهان را از خودش بزداید. )

8)سود گرایان : که معتقدند که هر عملی که بیشترین سود یا سعادت و شادی را برای بیشترین افراد داشته باشد خیر و نیک محسوب می شود .

9) نیچه : نیچه فیلسوفی آلمانی است که معتقد است هیچ فضیلتی بالاتر از قدرت و جود ندارد .و انسان باید به هر وسیله ای که امکال پذیر است قدرت را به دست آورد .از نظر وی دو نوع اخلاق وجود دارد .1ـ یک اخلاق آزادگان (یعنی کسانی که هر چیزی را می خواهند با زور قدرت به دست می آورند.) 2ـاخلاق بردگان (یعنی کسانی که قدرت لازم برای رسیدن به خواسته های خودشان را ندارند و به ناچار به واژه هایی چون ایثار ,فداکاری و....متوسل می شوند .)

9)اخلاق نوین :کارعمده اش تجزیه وتحلیل مکاتب اخلاقی است نه پند دادن. به عبارتی باید ها ونباید ها در این اخلاق وجود ندارد.

ب)اخلاق عارفانه

اخلاق عارفانه در کتاب های چون مثنوی و منطق الطیر عطار نیشابوری و منازل السایرین خواجه عبدلله  انصاری مورد توجه قرار گرفته است .اخلاق عارفانه ویژگی هایی دارند که برخی از آن ها عبارتند از : 1ـ تکیه بر سیر و سلوک   2ـ مبارزه با نفس و یا کشتن نفس   3ـ استفاده از رمز و سمبل

مکاتب اخلاق عارفانه به دو گروه عمده تقسیم می شود:

1)گروه هایی که در سیر و سلوک به شریعت و احکام آن پایبند هستند. که این ها موفقیت و کمال را در ترسیم نظام اخلاقی کار آمد می دانند .

2)گروه هایی که در سیر و سلوک به شریعت و احکام آن پایبند نیستند برخی در  کل مراحل و برخی دربعضی ازمراحل .

برخی از مشکلات این دوگروه:

1)      افراط و زیاده روی در مبارزه با نفس

2)      فراموشی جایگاه تعقل و تفکر

3)      زیر پا گذاشتن کرامت انسان به عنوان مبارزه با نفس

برخی از مراحل سیر و سلوک

دیدگاه خواجه عبدلله انصاری:وی در کتاب صد میدان ,صد مرحله و منزل را بر ای رسیدن به کمال را بیان می کند .

دیدگاه امام خمینی (ره) :امام خمینی در کتاب چهل حدیث مراحل تهذیب را به این منازل تقسیم می کند :

1- یقظه2- تفکر3-عزم 4- مشارطه 5- مراقبه 6- محاسبه 7- تذکر

یک تعریف ازعرفان

عرفان عبارت است از علم به حضرت حق از حیث صفات و مظاهرش و علم به احوال معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت راه مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدا خویش (اگر به عالم نگاه کنیم با دو چیز روبرو می شویم یک امر که مشهود تر است ویژگی های گوناگون است که از آن به کثرت یاد می کنیم ,امر دیگری که مشاهده می شود چیزی است که مشترک بین همگان است و از آن به وحدت تعبیر می کنیم .)

تفاوت عرفان با فلسفه و کلام

در این است که مباحث فلسفه و کلام بر عقل و اندیشه استوار است و هدفشان فهم جهان هستی و اندازه ی توان انسان هاست در صورتی که معارف عرفانی فقط از طریق سلوک و مجاهده بدست می آید .هدف عارف که فانی شدن در راه حق و رسیدن به شهود است با بحث و استدلال قادر به دست یابی نیست .

تفاوت عرفان عملی و مباحث فقهی و اخلاقی

1)      دستورات عرفانی جز با عمل و تحول گام به گام محقق نمی شود.در صورتی که دستورات فقهی و اخلاقی می توان به هر یک مستقلا عمل کرد.مثلا در عالم سلوک فرد تا به مقام یقظه نرسد به مقام توبه دست نخواهد یافت .ولی در  قلمرو شریعت و دستورات اخلاقی  می توان هر یک از دستورات را مستقل اجرا کرد .

2)      هدف دستورات دینی و اخلاقی تقرب شخص به خدا و کسب فضیلت و سعادت است اما عرفان عملی هم این ها را وسیله قرار می دهد تا انسان به هدف نهایی خود که دیدار دوست و فانی شدن در اوست دست یابد .

پیشینه تاریخی و زمینه عرفان یا تصوف

بدون شک زمینه های عرفان و تصوف همزاد با انسان است و به نوعی به خود انسان باز می گردد.خودی که همیشه عشق و علاقه به کشف حقیقت هستی داشته است .شکل های گوناگون عرفان را حتی در انسان های قبل از تاریخ هم می توان مشاهده کرد. بنابراین عرفان اسلامی نیز در اصل نشأت گرفته از باطن مسلمانان است .اگر چه در تعالیم اسلامی دستوراتی وجود دارد که زمینه ی باور این نیاز را فراهم می کند. مانند دعوت به زهد ,اخلاص ,توبه ...البته تعالیمی چون ,تعالیم هندی و نوافلاطونی به گونه ای در رشد این تفکرات تاثیر داشته اند .

مقایسه عرفان اسلامی با سایر عرفان ها

در مقایسه عرفان اسلامی با عرفان های هندی , مسیحی ,ایرانی ,یونانی و بومیان قاره های دیگر می توان گفت عرفان اسلامی دارای برتری های بیشماری است که به دو مورد آن اشاره می کنیم .

1)برتری دین اسلام :دین اسلام از جهات مختلف از جمله عقلانیت و جامعیت بر ادیان دیگر جهان ,برتری دارد.اصول و مبانی این دین درمیان ادیان موجود,در انطباق با عقل و منطق بی مانند است و از نظر جامعیت نیز , با هیچ یک از ادیان دیگر قابل قیاس نیست و تمام جنبه های زندگی فردی و اجتماعی را در بر می گیرد .

2)آزاد اندیشی مسلمانان:مسلمانان در حوزه ی عرفان تعالیم اقوام و ملل گوناگون را مورد توجه قرار داده است.عرفان اسلامی از این طریق با شتاب فراوان رو به کمال رفت ودر چهار قرن ,از قرن دوم تا ششم هجری به درجه ای از کمال رسید که نظیری در سایر عرفان ها نداشت . 

عرفان عملی

گام نهادن انسان به یک سیر و سفر طولانی از ظاهر هستی به باطن آن یا از مجاز به حقیقت ,همان عرفان عملی است .بدون عرفان عملی ,پرداختن به مباحث عرفان نظری ,نه تنها سود ندارد بلکه زیان بار نیز خواهد بود .چرا که اشتغال انسان به این مبحث ها به عنوان معلم یا شاگرد ,بدون تلاش و کوشش عملی ,جز سراب و فریبندگی نخواهد بود .عرفان نظری به عرفان عملی نیاز دارد.تنها سودی که از بحث های عرفانی در حوزه ی عرفان نظری و عملی می توان برد , آن است که این بحث ها انسان را به عمل و سیر و سلوک تشویق و رهنمود می کند .

                عشقبازی کاربازی نیست ای دل سر بباز                ور نه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

رابطه عرفان عملی و شریعت

در جهان اسلام ,همه ی عالمان دین ,مشروعیت عرفان و تصوف را نپذیرفته اند و عرفان و تصوف,از همان آغاز پیدایش مورد  مخالفت شدید برخی از عالمان دین قرار گرفت .عرفان با شریعت و دین ,در عین تشابه و هماهنگی ,تفاوت های نیز دارند که به مواردی اشاره می کنیم.

1)عرفان عین دین نیست:بررسی آیات و احادیث نشان می دهد برخی از اصول و مسائل عرفان و تصوف از قبیل وحدت وجود، ریاضت ,فنا ,شهود و ....برفرض مقبول بودن  در متن تعالیم دینی قرار ندارد.

2)دین تکلیف عام است بر خلاف عرفان :یکی از شرایط تکلیف ,هماهنگی با توان فکری و جسمی مردم است.دین تا جایی تکلیف می کند که عقل و توان انسانقادر به درک آن ها باشد.ولی در عرفان مواردی وجود دارد که همگان قادر به انجام آن نیستند مسائلی از قبیل ریاضت و شهود و...

لایکلف الله نفسأ الا وسعها   (خداوند هیچ کس را مکلف نمی کند مگر به اندازه توانش )

3)عمل به شریعت آسان است نه عرفان :عرفان به دلیل دشواری هایی که دارد صلاحیت آن را ندارد که به عنوان یک تکلیف  فراگیر مطرح شود. زیرا همانطور  که می دانید تکالیف دینی آسان و محدودند .در صورتی که مسائل طریقت تا انسان ,خود,تجربه ای از آن ها نداشته باشد,قابل فهم نیستند واجرای دستورات طریقت نیز از هر کسی ساخته نیست .

4)اهداف شریعت روشن و قابل فهم است:هر انسانی می داند که چنانچه به  تکالیف دینی عمل کند پاداش هایی احتمالی در دنیا و پاداش ها یی تضمینی در آخرت می گیرد و سعادتمند می شود.ولی در عرفان نتیجه کار به کسی آشکار و روشن نیست .انسان نمی داند در مراتب نامتناهی طریقت تا کجا پیش می رود و هیچ سالکی نمی داند منظور از فنا چیست و چگونه خواهد بود.

5)راه شریعت حساب و کتاب دارد نه عرفان:در حوزه شریعت هر عابدی می داند کدام کار ,کدام نتیجه را در پی دارد.در صورتی که در عالم طریقت باید فقط کار کرد وبه فکر نتیجه نبود .

6)راه دین همواره روشن است,نه عرفان :حوزه شریعت و تکلیف حوزه ای است بسیار روشن و فهم پذیر .از این رو شریعت به صورت پیام همگانی به مردم ابلاغ می گردد.در صورتی که عالم های طریقت برای هر کسی پیچیدگی های خاص خود را دارد.لذا نمی توان حکم عمومی صادر کرد بلکه هر فرد باید در لحظه لحظه ی سلوک حساب و برنامه ی خاص خود را داشته باشد.

7)دین نظام ساز است,نه عرفان :هدف دین هدایت مردم و تدبیر زندگی دنیوی آنان در جهت حیات اخرویشان است .بنابراین دین می تواند برای زندگی فردی و اجتماعی مردم برنامه داشته باشنداما عرفان جنبه فردی دارد.زیرا اهداف و برنامه های عرفان برای همگان امکان اجرا ندارد.

8)در دین تسامح است ,نه عرفان:سخت گیری و مدارا نکردن در عرفان و طریقت امری کاملا طبیعی است.بر خلاف این که عمومأهمراه با تسامح و تساهل است که برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم .

الف )در تکالیف دینی عسر و حرج وجود ندارد وغالبا عسر و حرج تکلیف را تخفیف می دهند,مثلا مسافر و مریض روزه نمی گیرد .ولی در طریقت تا عسر و حرج نباشد کاری پیش نمی رود .حرج و زحمت پایه و اساس ریاضت است .

ب )در دین اسلام در کیفیت عمل ,سخت گیری نیست در صورتی که در طریقت کیفیت عمل را بسیار جدی می گیرد.

ج )دین در رفتار با بیگانگان و پیروان ادیان دیگر ,حساب و کتاب دیگری دارد اما در عالم طریقت ,تحمل دیگران بسیار دشوار و ممنوع است .به گونه ای که حتی پیروان یک سلسله ,کوچکترین مدارا و تسامحی نسبت به سلسله های دیگر روا نمی دارند و همواره با آنان در ستیزند .

دشواری های عرفان عملی

1)مخالفت عالمان :همین که شماری از عالمان دین با مکتب عرفان مخالفت کرده اند ,هشداری است بر اینکه در تشخیص راه وروش عرفانی باید دقت کرد و همین هشدار ,خود بیانگر یکی از مشکلات طریقت است .

2)اشتباه سلوک با عمل به احکام شریعت :همیشه تعدادی چنین می اندیشیدند که اگر انسان عامل به احکام شرع بود,این همان عرفان است وهمین اشتباه باعث شده که ابن سینا در مورد فرق عابد و زاهد و عارف سخن گفته ,عابد را کسی بداند که هم دنیا را بخواهد هم آخرت را .زاهد کسی است که دنیا را فدای آخرت می کند و عارف کسی است که نه دنیا را می خواهد نه آخرت را ,بلکه در فکر رسیدن به حق و حقیقت است . این سخن ابن سینا کافی نیست عرفان با دین داری و عمل به احکام دین ,تفاوت های دیگری نیز دارد که از اساسی ترین آن ها آن است که در عمل به دستورات دین ,نتیجه ی عمل را ذخیره ی آخرت می کنند, یعنی عابد و زاهد نتیجه ی کار امروز را فردای قیامت خواهد دید .در صورتی که در عالم طریقت ,سالک باید نتیجه ی عملش را,بی فاصله ,در تحولات درونی خود دریافت کند.

3)بحثی شدن عرفان :کشیدن مسائل عرفان به حوزه بحث واستدلال و تنظیم آن در قالب فلسفه و کلام به عنوان عرفان نظری از سویی و ارائه ی آن در شکل  و شیوه ی رساله های عملی به عنوان عرفان عملی از سوی دیگر ,خود یکی از مشکلات راه عرفان است ,چرا که شمار بسیاری با اشتغال به این مباحث ,دچار این توهم می شوند که کاری بزرگ کرده اند .و دیگر به فکر سلوک و عمل نمی افتند .

4)خانقاهی شدن عرفان :از روزی که عارفان در داخل شهر ها ,دارای محل و مرکز ویژه ای به نام خانقاه شدند و این مراکز مورد اقبال مردم قرار گرفت ,ریاست سلسله و مرشدی خانقاه ,دارای آب و نان گردید ,خانقاه جایی بود که هم جاه در آن بود هم مال,مشایخ در مواردی از حشمت ظاهری سلاطین ,چیزی کم نداشتند ,افزون بر قداست و حرمت باطن که شاهان نداشتند و اینان داشتند . شکوه و رونق خانقاه ,اگر چه در ترویج و گسترش تصوف سودمند افتاد ,اما وسیله ی تخریب تصوف نیز شد و مشایخ را وسوسه کرد که مقام خود را ارثی کرده ,به فرزند خود واگذارند ,هر چند همه چنین نکردند اما با ریاست و رهبری وارثان نالایق ,بیشتر خانقاه ها از معرفت باطن تهی شد.

5)مشکلات پیش از عزم سلوک :عزم سلوک بر  یقظه استوار است .یعنی تا انسان به گونه ای آگاه و هوشیار نگردد,عزم و قصد سلوک برای او امکان نخواهد داشت .سالکان راه حق و حقیقت در این باره اتفاق نظر دارند که اگر جذبه ی باطن و دعوت و امداد الاهی در کار نباشد ,چشم پوشیدن از دلبستگی های نفسانی و لذت های دنیوی برای هیچ کس امکان نخواهد داشت .آنچه مسلم است برای پشت پا زدن بر همه ی میل ها ,لذت ها و علاقه ها به پشتوانه ی نیرومندی نیازمند است که این پشتوانه ,چیزی جز ایمان نمی تواند باشد .

6)مدعیان و فریبکاران :سلوک حرکت باطن است .باطن ها بسیار متفاوتند و از این رو هر که عزم سلوک کند ,به هدایت و سرپرست نیازمند است .عام و خاص سالک باید از این دو جهت ,تحت تغلیم و تربیت قرار گیرد .تعالیم عام و استادان عام ,خط می دهند و چهار چوب اطمینان بخش را تعیین می کنند .تعالیم خاص و استاد خاص ,نیز روند سلوک و مجاهده ی اشخاص را به صورت شخصی و فردی زیر نظر می گیرد .همین نیاز به راهنما و آموزش های عام و خاص ,زمینه را برای ادعا و فریب کاری شیادان آماده می سازد .

7)خیر خواهان و ملامت گویان :در این دسته عده ای به عنوان خیرخواه و ملامت گو افراد را از کار خیر باز می دارد.

8)گرفتاری در منزلگاه مجاز :در عرفان بسیاری از موارد به عنوان امور مجاز و غیر حقیقی مطرح می شوند که ممکن است به علت جلوه های خاصی که دارند عارف را از مسیر رسیدن به حقیقت باز دارد. ممکن است این مجاز ها واقعی باشند ,دنیایی باشند و یا حتی معنوی .

ج)اخلاق نقلی

اخلاق نقلی همان اخلاقی است که مفسران و محدثان از آن استفاده می کنند. در این اخلاق توجه اصلی به توصیف مفاهیم اخلاقی است بدون در نظر گرفتن مراحل مبانی و راهکار های عملی آن .می توان گفت این روش بیش ترین کاربرد و عمومیت را دارد ولی در عین حال یک نظام نیست مثال:زمانی که راجع به صفات اخلاقی (غیبت ,دروغگویی و .....)صحبت می شود شخصی که می خواهددراین مسلک گام بگذاردازهرجایی که خواست می تواند شروع کند.

برخی از شاخص های روش اخلاقی مطلوب

1)تاکید بر مطابقت و استخراج اصول اخلاقی از شرع دین                                  

2)توجه به ابزار بودن تربیت اخلاقی (هدف وسیله را توجیه نمی کند .)

3)تبیین دیدگاه اسلام در حوزه های مختلف رفتاری (با خود ,با دیگران ,با خداوند )

4)توجه به وضعیت مخاطبان در بیان و کاربرد دستوری

راه های شناخت مصادیق فضیلت و رذیلت در اسلام

1)عقل :( از طریق عقل انسان می تواندهم مفهوم حُسن وقُبح یا خوبی وبدی را تشخیص دهد هم مصادیق آن را  مثال: اصل پرستش خدا

2)دل یا فطرت :در بسیاری از موارد نیروی درونی در انسان خوب یا بد را به او نشان می دهد . مثال : کمک کردن به فقیر

3) وحی :که تکمیل کننده دو مورد فوق است مثال : فضیلت نماز شب                                                                                          

تزاحم ارزشها و معیار ترجیح

تزاحم ارزش ها :دو ارزش در مقابل یکدیگر قرار می گیرند. یعنی اطاعت از والدین واجب است و باید انجام شود و جنبه مثبت دارد و در مقابلش امر به نماز نخواندن توسط مادر جنبه منفی دارد که بین این دو امر تداخل پیش آمده است .

معیار ترجیح :هنگامی که ما با چند عمل رو به رو هستیم که همه ی آنان خوب هستند یا بد ,تکلیف ما مشخص است که خوب را انتخاب کنیم ولی در برخی موارد ممکن است انجام یک فضیلت همراه با انجام یک رذیلت باشد ,در این موارد از بین خوب و خوبتر ,خوبتر را انتخاب می کنیم و بین بد و بدتر ,بد را انتخاب می کنیم .

جاودانگی اخلاق

ارزش ها به دو نوع تقسیم می شوند:1ـ ذاتی (درونی )  2ـ ابزاری (خارجی)

ارزش های ذاتی:اموری هستندکه ذاتاًوبه خاطر خودشان ارزش دارند.مانند زیبایی یک منظره یا آسایش و فراغت

ارزش های ابزاری :اموری هستند که ذاتا و به خاطر خودشان ارزش ندارند , بلکه وسیله ای برای رسیدن به امور با ارزشند مانند :داشتن پول یا خانه

دو نظر عمده در رابطه با اخلاق و ارزش ها

اخلاق مطلق :یعنی اصول اخلاقی وابسته به هیچ امر خارج از ذات موضوعات اخلاقی نیست . یعنی در همه مکان ها و زمان ها و اشخاص یکسان است . به عبارت دیگر عناصر موجود در ذات موضوع و آثار واقعی مترتب به اصول اخلاقی تعیین کننده خوب و بد هستند  و نه شرایط خارج از. آن صلح دوستی و کمک به دیگران به عنوان مثال همیشه خوب است مگر اینکه تغییر شرایط موجب الف )تغییر در ماهیت شوند ویا ب)تزاحم بین ارزش ها راایجاد کند

اخلاق نسبی :یعنی اصول اخلاقی و ارزش ها تحت شرایط گوناگون زمانی , مکانی و ... تغییر می کنند . به عبارت دیگر خوب و بد یک صفت وابسته به عناصری متغییر و خارج از ذات و آثار واقعی مترتب بر اصول اخلاقی می باشد .

  ای بسا زشت که در دیده عاشق زیباست

نظریات عمده در رابطه با مطلق گرایی ونسبی گرایی اخلاق

ذهن گرایان:اینان متقعدند که خوب وبد وخیر وشر زشتی وزیبایی را ذهن انسان خلق می کند.                                             

عین گرایان:معتقدند که خوبی وبدی وارزش ها وابسته به خصوصیاتی هستند که در اشیا ویا اعمال وجود خارجی وعینی دارند و ذهن انسان در ساختن آن ها نقشی ندارد.                                                                                                                

 رابطه گرایان:معتقدند اتفاق نظرها درباره ی ارزش ها یک چیز مربوط به جنبه ی عینی و خارجی آن و اختلاف نظرها به جنبه ی ذهنی آن باز می گردد.                                                                                                                                      

عمل گرایان :معتقدند که چیزی که در زندگی عملی انسان مفید واقع شوند وبه انسان کمک کند ارزش است و عکس آن بر غیر ارزش

تقسیم بندی دیگری در رابطه با نسبیت گرایی اخلاقی

1ـزیست شناختی :اصول اخلاقی تابعی از وضعیت متغیر زیستی فرد است .                                                                   

2ـجامعه شناختی:اصول اخلاقی تابعی از اوضاع متغییر اجتماعی است که فرد در آن زندگی می کند.                                   

3ـروان شناختی:اصول اخلاقی تابعی از وضعیت روانی متغییر فرد است .                                                                    

4ـفرهنگی :اصول اخلاقی تابعی از آداب و رسوم و سنت های حاکم بر جامعه است .

پیامد های نسبیت گرایی

1ـ سلب مسئولیت :هیچ کس در این صورت خودش را در قبال رفتار خود از لحاظ اخلاقی و حقوقی مسئول نمی داند .                

2ـ بی ثمری احکام اخلاقی :از آن جایی که بر اساس نسبی گرایی ما معتقد می شویم این عمل خاص در یک زمان خوب و نیکوست و در زمانی دیگر بد و ناپسند می شود .علاقه خودمان را به انجام احکام اخلاقی از دست می دهیم لذا احکام اخلاقی هیچ فایده ای نخواهد داشت

 3ـ نفی کمال و جاودانگی دین :چون هدف دین دست یابی به فضایل عالی اخلاقی است در دین توجه زیادی به اخلاق شده است و لذا اگر اخلاق را موقتی و غیر ثابت بدانیم نمی توانیم دین را کامل و متعلق به همه ی مردم در همه ی زمان ها و مکان ها بدانیم

 4ـ شکاکیت اخلاقی :بر فرض قبول نسبیت هیچ گاه نمی توان نسبت به یک حکم یا گذاره اخلاقی حکم مطلق داشت و این طبیعتا به شکاکیت اخلاقی منجر می شود .پس نسبیت گرایی موجب شکاکیت می شود .                                                                    

5ـ برابری خدمتکاران و خیانتکاران :بر فرض قبول نسبیت خیر و شر و خدمت و خیانت به یک اندازه مورد تحسین و نکوهش قرار می گیرند .

مهم ترین عناصر و شرایط پذیرش مسئولیت اخلاقی در فرد

1ـ عقل :در صورتی که فرد عقل نداشته باشد مسئولیت اخلاقی ندارد.                                                                               

  2ـ بلوغ :فرد غیر بالغ مسئولیت اخلاقی ندارد.                                                                                                        

  3ـ علم یا امکان تحصیل :مسئولیت اخلاقی شامل شخصی می شود که نسبت به خوبی و بدی و مصادیق آن وچگونگی انجام آن شناخت داشته باشد .

  4ـ قدرت :یکی از شرایط اصلی مسئولیت اخلاقی قدرت و توان است . تکلیف بما لا یطاق محال است   (تکلیف به چیزی که ازطاقت انسان بالاترباشد محال است )     

 5ـ عدم اضطرار :شرایط اضطراری و دشوار مسئولیت اخلاقی را سلب می کند مانند خوردن چیز حرام در هنگامی که چیز دیگری برای خوردن ندارد .(در اضطرار تهدید کننده وجود ندارد ولی در اکراه تهدید کننده وجود دارد.)                              

  6ـ عدم اکراه :تهدید از جانب شخص یا گروهی بر خلاف رضایت باطنی فرد رافع مسئولیت اخلاقی است . حوزه عمل اکراه و اضطرار به دو عامل بستگی دارد " الف )درجه صدمه ای که می خواهد دفع شود ب )اهمیت وظیفه ای که انسان می خواهد آن را ترک کند

7ـ قصد و تعمد :اگر انسان سهوأ وظیفه اخلاقی  را ترک کند اشکالی ندارد.                                                                                                 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید