درس انسان شناسی( ادامه بحث معانی فوق تجرد بودن نفس تلخیص حسین مخیران)

ادامه بحث معانی فوق تجرد بودن نفس.....ازجناب حسین مخیران

ادامه تعبیر دوم:

وجود منبسط از آن حیث فاقد ماهیت است که وقتی خداوند دارای فعلی است فعل دیگری در کنار آن معنا ندارد بنابراین واقعیت دیگری وجود ندارد که به آن حد بزند. چون این وجود منبسط، وجود ظلی حضرت حق است. اما از حیث اینکه وجود منبسط عین الربط است و سراپا فقر است از آن ماهیت قابل انتزاع است.

ادامه تعبیر سوم:

در این معنا نیز دارای ماهیت است اما ماهیت تمام شده و ثابت ندارد. به گونه ای که به تناسب هر مرتبه وجودی ماهیت از همان مرتبه وجودی انتزاع می شود الا مرتبه نهایی که ماهیت ندارد.

ادامه بحث عقل عملی:

ملاصدرا معتقد است در پرتو عقل عملی است که انسان آمادگی روحی پیدا می کند. بنابراین ساحتی که عقل عملی از آن حکایت می کند ساحتی از وجود است پس فعل یک حقیقت وجودی است که در باطن انسان محقق شده و جدای از ظاهر نیست. چون هر موجودی دارای مراتب است و فعل هم دارای یک کالبد جسمانی است و همچنین دارای یک باطن مثالی و عقلی نیز است. از این رو است که عرصه فعالیت عقل عملی و نظری دوئیت پیدا نمی کند بلکه یک حقیقت ذو مرتبه می شود که عمل مرتبه نازله عقل نظری است. پس علم و عمل با هم متلازمند به گونه ای که مرتبه ای از علم منتهی به عمل می شود و آن عمل نیز زمینه ساز علم می گردد. طبق این بیان منشأیت عقل نظری اصالت دارد.

بحث سعادت و شقاوت

تعریف سعادت یا براساس لذت است و یا براساس فضیلت. اگر بر مبنای لذت باشد لذت یک کیفیت نفسانی برای رسیدن به یک مطلوب است. به گونه ای که این مطلوب منشأ یک کمال باشد که ین کمال همان لذت حقیقی است. اما گاهی این مطلوب منشأ دفع یک الم است که این لذت اعتباری می باشد.

براساس لذت دو تعریف از انسان وجود دارد:

اگر انسان موجودی مادی در نظر گرفته شود سعادت او در برخورداری از لذت های دنیوی است.

اگر انسان موجودی معنوی و دارای حقیقت مجرد باشد سعادت او نیز دو جنبه خواهد داشت: 1- نیاز های مادی و طبیعی که در این دنیا پاسخ داده خواهد شد. 2- نیاز های معنوی و اخلاقی که در آخرت پاسخ داده خواهد شد.

تعریف سعادت براساس فضیلت

منظور از فضیلت کسب کمالات نفسانی است. بر این اساس لذت ثمره کسب فضیلت است. چون حقیقت انسان عقل اوست بنابراین تعریف حکما بر این اساس کاملتر است. در این دیدگاه هر فضیلت طبیعتاً لذت هم است. اما چون فضیلت یا کمالات در مورد روح است دیگر این لذت شامل غریزه نمی شود. پس براساس این رویکرد فضیلت شامل لذت جسمانی نمی شود. اما اگر فضیلت حاصل شود نتیجه آن تعادل روحی و روانی است و نتیجه آن درک بیشتر از لذات جسمانی است. حکما چون حقیقت انسان را نفس ناطقه می دانند بالاترین فضیلت را همان عقل نظری و کمال آن می دانند.

دیدگاه صدرا

چون حقیقت هر کمال به هستی بر می گردد بنابراین تحصیل هستی فضیلت است. براساس این مبنا درک همه واقعیات هستی می تواند لذت آور تر باشد اما برای کسانی که بتوانند درک کنند. طبق این مبنا عالی ترین مرتبه مدرٍک، مدرَک و ادراک خود خداست و اگر دیگران از این ادراک و لذت برخوردارند از خداوند اخذ نموده اند. پس انسان به اندازه ای که دارای تجرد روحی باشد از عالم معنا نیز برخوردار خواهد شد.

انواع تعلق

1-     شیء در مقام ذهن و خارج متعلق به غیر باشد. مانند تعلق ماهیت به وجود

2-     --------- ذات و تحقق -----------. مانند تعلق ممکن به واجب

3-     --------- ذات و نوعیت ----------. مانند تعلق وجود لغیره عرض به جوهر

4-     --------- وجود به شخصٌ ما-------. مانند تعلق صورت به ماده

5-     --------- وجود فقط حدوثاً نه بقاءً --. مانند تعلق نفس به بدن

6-     ---------استکمال و تحصیل ------. مانند تعلق نفس به بدن

ادله ملاصدرا در نقد قدیم بودن نفوس

1-     اگر نفس در ذاتش قدیم باشد مستلزم این است که فطرتاً و ذاتاً جوهری کامل و مبرا از هرگونه نقص باشد. اما اگر نفس در ذاتش چنین باشد مستلزم بی نیازی از آلات نباتی و حیوانی خواهد بود. در حالیکه چنین نیست.

2-     همچنین اگر نفس قدیم باشد پس نوع منحصر به فرد خواهد بود و دیگر قابل انقسام نخواهد بود چون تکثر افراد با اتحاد نوعی از خواص اجسام مادی خواهد بود. وچون نفوس انسانی کثیر و متحد در نوع واحد هستند پس قول به وجود نفوس جزئیه قبل از بدن محال خواهد بود.

3-     اگر نفس قبل از بدن موجود باشد از دو حال خارج نیست:

یا تعطیل است یا شاغل

اگر تعطیل باشد در نظام علی و معلولی محال است.

اگر قبل از بدن شاغل به تدبیر بدن باشد باید دارای ماده باشد چون عقل نیست بلکه ذاتاً نفس است و برای انجام امور خود نیازمند آلات است. پس محال است که نفس قبل از بدن موجود باشد.

و من الله التوفیق

با آرزوي موفقيت همه دوستان در آزمون

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید