ضرورت «طمأنینه اجتماعی» در برخورد با حوادث اجتماعی به انگیزه قتل طلبه همدانی

ضرورت «طمأنینه اجتماعی» در برخورد با حوادث اجتماعی

به انگیزه قتل طلبه همدانی

دفاع از خویشتن به عنوان مکانیسمی که در همه موجودات یافت می شود؛ لازمه پایداری و استمرار زندگی در هر جاندار است، این ویژگی در انسان ها و به تبع آن در جوامع انسانی نیز وجود دارد، فقدان یا ضعف در این سیستم به تباهی و ضعف یک موجود ویا جامعه انسانی منجر می شود.

بحران ها و حوادث از جمله وقایعی هستند که این سیستم را به چالش کشیده و جامعه را به هماوردی می طلبند، از آنجایی که این بحران ها همیشگی هستند باید با ابزارها و روش هایی آنها را مدیریت کرد، مدیریت پیش از بحران، مدیریت هنگام بحران و مدیریت پس از بحران.

یکی از راه های مقابله با یک حادثه به عنوان مثال آتش سوزی این است که با انجام کارهایی از سرایت آتش به سایرقسمت ها جلوگیری کنیم؛ یعنی در اطراف قسمت آتش گرفته، حد و مرزی ایجاد کنیم تا سایرقسمت ها از آن جدا شوند.  

از جمله حوادثی که چندی قبل بوقوع پیوست و سر و صدای زیادی به پا کرد، ماجرای معروف به «قتل طلبه همدانی» بود، مصطفی قاسمی روحانی 46ساله همدانی بر اثر وقوع تیراندازی مقابل حوزه علمیه همدان به شهادت رسید. قاتل شرور که از اراذل و اوباش بود وقبلا هم عکس‌هایی با اسلحه از خود در فضای مجازی منتشر کرده بود، با انتشار عکسی از پیکر غرق در خون این طلبه در صفحه اینستاگرامش به قتل او اعتراف کرد و صبح روز بعد در درگیری با نیروهای انتظامی به هلاکت رسید.

پس از انتشار خبر قتل طلبه همدانی، مثل همیشه تحلیل های گوناگون در مورد چرایی و علت وقوع این حادثه آغاز و بسرعت گسترش پیدا کرد، قتلی که با کشته شدن سریع قاتل و انجام مراحل مقدماتی باز جویی از برخی دست اندرکاران و متهمان به همکاری در این حادثه، تازه درحال تشکیل پرونده بود و مسئولان قضائی با صراحت می گفتند: در این پرونده هنوز تحقیقات مقدماتی به اتمام نرسیده و فقط می توان گفت ارتکاب قتل از ناحیه قاتل با تصمیم گیری قبلی بوده، وی ابزار و آلات قتاله را آماده کرده و به محل وقوع جنایت با انگیزه ارتکاب جرم مراجعه کرده و این طلبه عزیز را به شهادت رسانده‌است و هرچند قاتل در عملیات کشته شده است انگیزه دقیق قتل با دستگیری برخی از عوامل هنوز در دست بررسی است ولی برخی از علت های این حادثه در فضای بی سرپرست مجازی و با گمانه زنی های سرشار از حب و بغض به شرح ذیل بیان گردید:

دستور رضا پهلوی، توئیت جعلی دعوت یک روحانی از زنان برای جهاد نکاح با نیرو‌های حشدالشعبی که برای کمک به سیل‌زدگان به خوزستان آمده بودند، مخالفت یک بازیگر معروف با این توئیت و به نوعی ترویج آن، شکاف ملت و حاکمیت به سبب برخی اهمال ها و فساد ها، متهم کردن نیروهای قضائی و انتظامی به اهمال کاری؛ زیرا اگر فردی تا این اندازه‌ معروف شده که همه او را می‌شناسند و نوعی تهدید برای اجتماع است، چرا قبل از انجام هرگونه اقدامی دستگیر نمی شود؟...و این اظهار نظرها در حالی است که بدیهی است تا زمانی که پرونده این قتل در ابعاد گوناگون مورد مطالعه متخصصان مربوطه قرار نگرفته باشد نمی توان نظری دقیق ارائه کرد.

در این میان گروه ها و خط های سیاسی نیز بیکار ننشسته و هر کدام علت وقوع این حادثه را به عملکرد گروه مقابل نسبت داده و علاوه بر تشدید حادثه و تبدیل آن به یک بحران، برای رسیدن به اهداف خود در قالب تحلیل این حادثه به ایجاد یک دوقطبی و دوگانه سازی دروغین در جامعه کمک می کنند.

اینجا است که ضرورت خویشتنداری و دوری از اظهار نظر تا هنگام کامل شدن اطلاعات در یک زمینه خاص، نه تنها برای فرد فرد انسان ها اهمیت می یابد بلکه این امر در رابطه با سیاستمداران، مسئولان و رسانه های جمعی اهمیتی دو چندان پیدا می کند، باشد که از این رهگذر جامعه به بلوغ در برخورد با حوادثی از این قبیل دست پیدا کرده و به «طمأنینه اجتماعی» برسد، همچنان که با نداشتن اطلاعات در باره یک مسأله، خاموشی گزیدن پسندیده؛ و قضاوت و سخن گفتن طیره عقل است.    

علی اصغریزدان بخش- تیر98

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید